غیرتی من
غیرتی من
پارت31
دکتر:ما همه سیعمون رو کردیم ولی متاسفانه نمیدونیم که به هوش بیاد
دکتر رفت مامانش گریه میکرد منم حالم وخیم بود
شی یان:چانگ(اروم)
میاد پیش شی یان
چانگ:بله
شی یان:دیلان وانگ رو پیدا کردین؟
چانگ:نه دنبالشیم ولی هانشو رو پیدا کردیم
شی یان:تا جایی که میتونین شکنجش بدین بعد گشنش بزارید و جلوش غذا بخورین ابم بهش ندین بیهوش شد اب یخ بریزید روش
چانگ:اوکی
چانگ رفت که شویی اومد پیشم
شویی:چی بهش گفتی
شی یان:مهم نیست
شویی:شنیدم گفتی شکنجش کنید کیو شکنجه کنه؟
شی یان:همون کسی که به کوی تجاوز کرده
شویی:اهان
شویی رفت منم حالم بد بود که دیدم کوی رو دارن میبرن ای سی یو داشتم اشک میریختم اولین بار بود که داشتم گریه میکردم
کوی رو بردن تو اتاقش منم داشتم از پشت شیشه نگاش میکردم
باورم نمیشه انقدر زود عاشقش شدم
(5 روز بعد)
5 روزی گذشته بود ولی کوی هنوز بیهوش بود کبودیای تنش خوب شده بود بغلش نشسته بودم و داشتم گریه میکردم که یهویی انگشتش تکون خورد بعد چشماش باز شد زود از اتاق رفتم بیروگ پرستار رو صدا کردم
شی یان:پرستار پرستار(با صدای بلند)
پرستار:بله اتفاقی افتاده
شی یان:بهوش اومده
پرستار زود اومد توی اتاق منو بیرون کرد بعد دکترا اومدن داشتن معاینش میکردن که شویی با دو تا قهوه اومد این 5 روز منو شویی تو بیمارستان بودیم
شویی:چیشده؟
شی یان:کوی بهوش اومد
شویی انقدر خوشحال شد دکتر اومد بیرون
دکتر:حالشون خوبه بهوش اومدن میتونین برین ببینیدش
من رفتم تو که کوی بهم لبخند زد دستشو گرفتم بوس کردم
شی یان:حالت خوبه؟
کوی سزشو تکون داد دستگاه اکسیژن دو دهنش بود نمیتونست حرف بزنه اروم ورداشتم
کوی:اره خوبم(با بی حالی)
شی یان:خداروشکر
(1ماه بعد)
اومده بودیم خونه همچی اوکی بود کوی حالش بهتر شده بود دیلان وانگ رو کشتیم هانشو هم انقدر شنکجش کرده بودیم خودکشی کرده توی این یک ماه من به کوی گفتم که عاشقش شدم اونم گفت که من دوست دارم
کوی:یان نهار چیه؟
شی یان:نمیشه امروز رو خودت درست کنی؟
کوی:نه
شی یان:چی میخوری
کوی:نمیدونم سفارش بده دیگه
سفارش رو دادم منتظر بودیم تا بیاره
کوی:واقعا گشنمه
شی یان:منم
گوشیم زنگ خورد
شی یان:بله چانگ
چانگ:.......
شی یان:اوکی الان میام
شی یان:کوی من باید برم
کوی:کجا؟
شی یان:شرکت یه موضوعی پیش اومده برم دیگه
کوی:باشه
سر کوی رو بوس کردم و رفتم
(کوی)
شی یان رفت که سفارش رو اوردن درو باز کردم که سفارشو بگیرم که.....
پارت31
دکتر:ما همه سیعمون رو کردیم ولی متاسفانه نمیدونیم که به هوش بیاد
دکتر رفت مامانش گریه میکرد منم حالم وخیم بود
شی یان:چانگ(اروم)
میاد پیش شی یان
چانگ:بله
شی یان:دیلان وانگ رو پیدا کردین؟
چانگ:نه دنبالشیم ولی هانشو رو پیدا کردیم
شی یان:تا جایی که میتونین شکنجش بدین بعد گشنش بزارید و جلوش غذا بخورین ابم بهش ندین بیهوش شد اب یخ بریزید روش
چانگ:اوکی
چانگ رفت که شویی اومد پیشم
شویی:چی بهش گفتی
شی یان:مهم نیست
شویی:شنیدم گفتی شکنجش کنید کیو شکنجه کنه؟
شی یان:همون کسی که به کوی تجاوز کرده
شویی:اهان
شویی رفت منم حالم بد بود که دیدم کوی رو دارن میبرن ای سی یو داشتم اشک میریختم اولین بار بود که داشتم گریه میکردم
کوی رو بردن تو اتاقش منم داشتم از پشت شیشه نگاش میکردم
باورم نمیشه انقدر زود عاشقش شدم
(5 روز بعد)
5 روزی گذشته بود ولی کوی هنوز بیهوش بود کبودیای تنش خوب شده بود بغلش نشسته بودم و داشتم گریه میکردم که یهویی انگشتش تکون خورد بعد چشماش باز شد زود از اتاق رفتم بیروگ پرستار رو صدا کردم
شی یان:پرستار پرستار(با صدای بلند)
پرستار:بله اتفاقی افتاده
شی یان:بهوش اومده
پرستار زود اومد توی اتاق منو بیرون کرد بعد دکترا اومدن داشتن معاینش میکردن که شویی با دو تا قهوه اومد این 5 روز منو شویی تو بیمارستان بودیم
شویی:چیشده؟
شی یان:کوی بهوش اومد
شویی انقدر خوشحال شد دکتر اومد بیرون
دکتر:حالشون خوبه بهوش اومدن میتونین برین ببینیدش
من رفتم تو که کوی بهم لبخند زد دستشو گرفتم بوس کردم
شی یان:حالت خوبه؟
کوی سزشو تکون داد دستگاه اکسیژن دو دهنش بود نمیتونست حرف بزنه اروم ورداشتم
کوی:اره خوبم(با بی حالی)
شی یان:خداروشکر
(1ماه بعد)
اومده بودیم خونه همچی اوکی بود کوی حالش بهتر شده بود دیلان وانگ رو کشتیم هانشو هم انقدر شنکجش کرده بودیم خودکشی کرده توی این یک ماه من به کوی گفتم که عاشقش شدم اونم گفت که من دوست دارم
کوی:یان نهار چیه؟
شی یان:نمیشه امروز رو خودت درست کنی؟
کوی:نه
شی یان:چی میخوری
کوی:نمیدونم سفارش بده دیگه
سفارش رو دادم منتظر بودیم تا بیاره
کوی:واقعا گشنمه
شی یان:منم
گوشیم زنگ خورد
شی یان:بله چانگ
چانگ:.......
شی یان:اوکی الان میام
شی یان:کوی من باید برم
کوی:کجا؟
شی یان:شرکت یه موضوعی پیش اومده برم دیگه
کوی:باشه
سر کوی رو بوس کردم و رفتم
(کوی)
شی یان رفت که سفارش رو اوردن درو باز کردم که سفارشو بگیرم که.....
۴.۸k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.