ویو جیا
ویو جیا
دکمه های پی هن مشکیشم باز بود
ته: خاموشش کن
برقو خاموش کردم
ته: کارت چیه؟
درو بستم تو تاریکی بزور راه تختو پیدا کردم گوشش نشستم
جیا: خب تهیونگ( اروم
ته: هوم
جیا: ببخشید
ته: برا چی
جیا: کا تند حرف زدم
ته: نمیبخشم
جیاا: چی اخه چرا
ته: معزرت خواهی فاییده نداره
جیا: پس چی چیکار کنم
تهونگ ارنجشو برداشت و نشست رو ب روی جیا ولی جیا تو اون تاریکی نمیدیدش واضح
ته: حالا بماند بگو چیشد که ب فکر معزرت افتادی
جیا: قرار بود با حونگ کوک برم بیرون فردا بد دوتایی خوش بگزرونیم...
ته: خش بگزره
جیا: بزااار حرففم تمو( داد) ...( نفس عمیق) ... میخواستم بگم تو ام بیا( اروم
ته: اون وقت چرا
جیا: چون مگه تولدم نیسس بخواطر منن
ته: فک کردی خاطرت برام مهمه
داشتم عصبی میشدم ولی باید ارون باشم
جیا: تروخداااااا
ته: اروم نباش بت نمیاد
جیا: لطفا لطفا لطفاا
ته: اوکی
از خوش حاللییی مهکمممممم بقلش کردممم تا اخر توانم
دکمه های پی هن مشکیشم باز بود
ته: خاموشش کن
برقو خاموش کردم
ته: کارت چیه؟
درو بستم تو تاریکی بزور راه تختو پیدا کردم گوشش نشستم
جیا: خب تهیونگ( اروم
ته: هوم
جیا: ببخشید
ته: برا چی
جیا: کا تند حرف زدم
ته: نمیبخشم
جیاا: چی اخه چرا
ته: معزرت خواهی فاییده نداره
جیا: پس چی چیکار کنم
تهونگ ارنجشو برداشت و نشست رو ب روی جیا ولی جیا تو اون تاریکی نمیدیدش واضح
ته: حالا بماند بگو چیشد که ب فکر معزرت افتادی
جیا: قرار بود با حونگ کوک برم بیرون فردا بد دوتایی خوش بگزرونیم...
ته: خش بگزره
جیا: بزااار حرففم تمو( داد) ...( نفس عمیق) ... میخواستم بگم تو ام بیا( اروم
ته: اون وقت چرا
جیا: چون مگه تولدم نیسس بخواطر منن
ته: فک کردی خاطرت برام مهمه
داشتم عصبی میشدم ولی باید ارون باشم
جیا: تروخداااااا
ته: اروم نباش بت نمیاد
جیا: لطفا لطفا لطفاا
ته: اوکی
از خوش حاللییی مهکمممممم بقلش کردممم تا اخر توانم
۱۰.۴k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.