پارت ۲
پارت ۲
بعد از صبحانه:
ات ویو: رفتم تو اتاق ک حاضر بشم تهیونگ اومد داخل
ات:تهیونگ دارم میرم حواست به یورا هم باشه
تهیونگ:.......
ات:اگه یه وقت سوهو رو بردی پارک یورا هم ببریا یه وقت نذاری تنهایی بمونه خونه فقط یه امروز رو هم به اونم توجه کن
تهیونگ:عه باشه
ات:ممنون من دیگه رفتم دیرم شده خدافظ عشقم
تهیونگ:خدافظ عزیزم
تهیونگ ویو:رفتم تو سالن سوهو داشت با اسباب بازیاش بازی میکرد و اونم رو مبل نشسته بود و داشت به در و دیوار نگاه میکرد
تهیونگ:خب قهرمان بیا بازی کنیم
سوهو:آخ جون
ادمین:یورا داشت با حسرت بهشون نگاه میکرد
تهیونگ ویو:چشمم به یورا خورد داشت به ما نگاه میکرد خب ک چی نگاه کنه
تهیونگ:سوهو برو حاضر شو میریم پارک
سوهو:آخ جون مرسی بابایی
تهیونگ:برو تو اتاقت حاضر بشو
سوهو:باشه
یورا: آخ جون مرسی بابایی
تهیونگ ویو:خب پسرم بعد از پارک کجا بریم
سوهو:بریم بستنی بخوریم
تهیونگ:باش
ادمین:رفتن پارک تهیونگ اصلا حواسش به یورا نبود
یورا ویو:یه خانمه رو دیدم شبیه مامانم بود فکر کردم مامانمه رفتم سمتش و دیدم مامانم نبود خواستم برگردم زمین بازی ک............
بعد از صبحانه:
ات ویو: رفتم تو اتاق ک حاضر بشم تهیونگ اومد داخل
ات:تهیونگ دارم میرم حواست به یورا هم باشه
تهیونگ:.......
ات:اگه یه وقت سوهو رو بردی پارک یورا هم ببریا یه وقت نذاری تنهایی بمونه خونه فقط یه امروز رو هم به اونم توجه کن
تهیونگ:عه باشه
ات:ممنون من دیگه رفتم دیرم شده خدافظ عشقم
تهیونگ:خدافظ عزیزم
تهیونگ ویو:رفتم تو سالن سوهو داشت با اسباب بازیاش بازی میکرد و اونم رو مبل نشسته بود و داشت به در و دیوار نگاه میکرد
تهیونگ:خب قهرمان بیا بازی کنیم
سوهو:آخ جون
ادمین:یورا داشت با حسرت بهشون نگاه میکرد
تهیونگ ویو:چشمم به یورا خورد داشت به ما نگاه میکرد خب ک چی نگاه کنه
تهیونگ:سوهو برو حاضر شو میریم پارک
سوهو:آخ جون مرسی بابایی
تهیونگ:برو تو اتاقت حاضر بشو
سوهو:باشه
یورا: آخ جون مرسی بابایی
تهیونگ ویو:خب پسرم بعد از پارک کجا بریم
سوهو:بریم بستنی بخوریم
تهیونگ:باش
ادمین:رفتن پارک تهیونگ اصلا حواسش به یورا نبود
یورا ویو:یه خانمه رو دیدم شبیه مامانم بود فکر کردم مامانمه رفتم سمتش و دیدم مامانم نبود خواستم برگردم زمین بازی ک............
۱۳.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.