آخرین بوسه ۸۳
ویو تهیونگ:
ناراحت بودم انگار که ما اونجا وجود نداشتیم
قبل از اینکه ات بیاد همه پیش یونا بودن
ولی وقتی که ات اومد همه رفتن پیش اون و همه حواسشون به ات بود حتی از مدل رفتار شون میشد فهمید که چقد ات رو بیشتر از یونا دوست دارن
(خب تهیونگ برادر من شماها به ات خیانت کردید، چه انتظاری داریا آدم به خیانت کار بیشتر توجه میکنه یا به آدمی که یه بارم خیانت نکرده؟)
ویو ات:
ناراحت بودم که چرا بقیه به یونا توجه نمی کنن بی اختیار آروم این حرف رو بهشون زدم و بقیه هم که متوجه شده بودن چه کاری کردن با یونا حرف زدن
راوی:
وقتی که جونگ کوک حرکت ات رو دید
ات رو بغل کرد و بهش گفت:
معلومه که زن خودمی،
به خاطر اینکه انقدر مهربون و خوش قلبی،
به داشتن همچین آدمی تو زندگیم افتخار می کنم
ات از حرف جونگ کوک لبخندی زد و گفت:
منم برای داشتن همچین مردی تو زندگیم افتخار میکنم
ویو ات: یکدفعه دیدم...
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
ناراحت بودم انگار که ما اونجا وجود نداشتیم
قبل از اینکه ات بیاد همه پیش یونا بودن
ولی وقتی که ات اومد همه رفتن پیش اون و همه حواسشون به ات بود حتی از مدل رفتار شون میشد فهمید که چقد ات رو بیشتر از یونا دوست دارن
(خب تهیونگ برادر من شماها به ات خیانت کردید، چه انتظاری داریا آدم به خیانت کار بیشتر توجه میکنه یا به آدمی که یه بارم خیانت نکرده؟)
ویو ات:
ناراحت بودم که چرا بقیه به یونا توجه نمی کنن بی اختیار آروم این حرف رو بهشون زدم و بقیه هم که متوجه شده بودن چه کاری کردن با یونا حرف زدن
راوی:
وقتی که جونگ کوک حرکت ات رو دید
ات رو بغل کرد و بهش گفت:
معلومه که زن خودمی،
به خاطر اینکه انقدر مهربون و خوش قلبی،
به داشتن همچین آدمی تو زندگیم افتخار می کنم
ات از حرف جونگ کوک لبخندی زد و گفت:
منم برای داشتن همچین مردی تو زندگیم افتخار میکنم
ویو ات: یکدفعه دیدم...
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۷.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.