میشه من چشه
میشه من چشه
پارت ۷
_چی گفتید؟
/ب شما ربطی نداره
_چرا ربط ندارد ایشون دوس دخترم هستن ربط نداره؟
/ برو ببینم اصلا تو در حد ایشون نیستی
_پس حرف حالیت نی
اینو گفت و دستشو مشت کرد زد توی دهن طرف بعدشم زنگ زد دو نفر آمدن اونو بردن و رفتن
_غذا ها رو میبریم
# بله
+ همینجا نمیخورم ؟
_ن
+ میریم خونه؟
_اره
سوار ماشین بودیم هیچ حرفی نمیزدم
ک خودش شروع کرد
_ک شما دوس پسر داری؟
حالا بگو ببینم دوس پسرت کیه ؟
+ من ؟
من نگفتم من دوس پسر ندارم
_مطمعنی؟
+ اره
_راستی فکراتو کردی؟
+ جان؟
_میگم فکراتو کردی؟
+ راستش من هیچی درمودت نمیدونم
_خوب سوال بپرس من جواب میدم ولی اولش صبر کن بریم خونه چون دارم رانندگی میکنم
+ باشه
ویو خونه
( شام خوردن )
_خوب بیا اینجا
+ باشه
(روی مبل نشستن جلوی تلویزیون)
_سوالات رو بپرس
+ خوب باشه
تو قطعا ی شغل دیگه هم داری
_چطور ؟
+ چون این همه پول فق از شرکت نمیاد آخه تو اونا رو میبری مسافرت حقوقشون هم میدی دو سه تا خونه هم نداری ماشین هم همینطور تازه مالیات هم زیاد میاد
این پولا از کجا میاد؟
_باهوشیا
+ پس چی خوب حالا بگو
_باشه
ببین میرم سر اصل مطلب من مافیام
خوب
+جانننن مافیابییی؟
_ چیه نکنه ترسیدی
+ ن بیشتر ذوق دارم
_ واقعا ؟
+ اره چون من از مافیا خوشم میاد ی وایب خوبی میدن
_ خوب حالا بگو ببینم چ حسی داری دوس پسرت مافیاست؟
+ دوس پسرم ؟
_ اره چون حالا فهمیدی مافیام و مافیا ها چیکارا میتونن بکنن
پس نمیتونی بم جواب ن بدی
+ ولی این قبول نیست
_ دیگه ب من ربطی نداره
خوب حالا بدو بیا رو پام بشین
+ جانننن؟
فک نمیکنی ی خورده داری تند میری؟
_ نگا اینجا نکته داشت مگه تو قبول کردی ک من بخام تند برم یا نرم
+ نکن اذیتم نکن
_ پس یعنی قبول کردی؟
+ اره ولی ب ی شرطی
_ چ شرطی
+ یک هفته اول بم دست نزنی
_جاننن؟
حالا ک فهمیدم دوسم داری فکر کردی میشینم اینجا من از همین الان شروع میکنم
آمد نزدیکم منم میرفتم عقب تر
الان کامل روی مبل خوابیده بودم اونم روم دراز کشیده بود
لباشو گذاشت روی لبام و شروع ب مک زدن کرد
در حین بوسه دستاش رو هم روی بدنم میکشید
بعد از ۵ مین ازم جدا شد
+ قرار نبود بم دست نزنی ؟
_فکر کردی من میتونم آنقدر تحمل کنم یهو دیدی دیگه تحملم سر رسید بد تر از این سرت میومد شاید مثلا تا دوماه نمیتونستی راه بری
+ باشه باشه گوه خوردم حالا بزار برم
_ باشه بیا بریم بخابیم چون فردا قراره بریم ساحللل
+ باشه
داشتم راه خودم رو میرفتم ک
روی استایل بغلم کرد و گفت
_ شما از این ب بعد پیش من میخابی
پارت ۷
_چی گفتید؟
/ب شما ربطی نداره
_چرا ربط ندارد ایشون دوس دخترم هستن ربط نداره؟
/ برو ببینم اصلا تو در حد ایشون نیستی
_پس حرف حالیت نی
اینو گفت و دستشو مشت کرد زد توی دهن طرف بعدشم زنگ زد دو نفر آمدن اونو بردن و رفتن
_غذا ها رو میبریم
# بله
+ همینجا نمیخورم ؟
_ن
+ میریم خونه؟
_اره
سوار ماشین بودیم هیچ حرفی نمیزدم
ک خودش شروع کرد
_ک شما دوس پسر داری؟
حالا بگو ببینم دوس پسرت کیه ؟
+ من ؟
من نگفتم من دوس پسر ندارم
_مطمعنی؟
+ اره
_راستی فکراتو کردی؟
+ جان؟
_میگم فکراتو کردی؟
+ راستش من هیچی درمودت نمیدونم
_خوب سوال بپرس من جواب میدم ولی اولش صبر کن بریم خونه چون دارم رانندگی میکنم
+ باشه
ویو خونه
( شام خوردن )
_خوب بیا اینجا
+ باشه
(روی مبل نشستن جلوی تلویزیون)
_سوالات رو بپرس
+ خوب باشه
تو قطعا ی شغل دیگه هم داری
_چطور ؟
+ چون این همه پول فق از شرکت نمیاد آخه تو اونا رو میبری مسافرت حقوقشون هم میدی دو سه تا خونه هم نداری ماشین هم همینطور تازه مالیات هم زیاد میاد
این پولا از کجا میاد؟
_باهوشیا
+ پس چی خوب حالا بگو
_باشه
ببین میرم سر اصل مطلب من مافیام
خوب
+جانننن مافیابییی؟
_ چیه نکنه ترسیدی
+ ن بیشتر ذوق دارم
_ واقعا ؟
+ اره چون من از مافیا خوشم میاد ی وایب خوبی میدن
_ خوب حالا بگو ببینم چ حسی داری دوس پسرت مافیاست؟
+ دوس پسرم ؟
_ اره چون حالا فهمیدی مافیام و مافیا ها چیکارا میتونن بکنن
پس نمیتونی بم جواب ن بدی
+ ولی این قبول نیست
_ دیگه ب من ربطی نداره
خوب حالا بدو بیا رو پام بشین
+ جانننن؟
فک نمیکنی ی خورده داری تند میری؟
_ نگا اینجا نکته داشت مگه تو قبول کردی ک من بخام تند برم یا نرم
+ نکن اذیتم نکن
_ پس یعنی قبول کردی؟
+ اره ولی ب ی شرطی
_ چ شرطی
+ یک هفته اول بم دست نزنی
_جاننن؟
حالا ک فهمیدم دوسم داری فکر کردی میشینم اینجا من از همین الان شروع میکنم
آمد نزدیکم منم میرفتم عقب تر
الان کامل روی مبل خوابیده بودم اونم روم دراز کشیده بود
لباشو گذاشت روی لبام و شروع ب مک زدن کرد
در حین بوسه دستاش رو هم روی بدنم میکشید
بعد از ۵ مین ازم جدا شد
+ قرار نبود بم دست نزنی ؟
_فکر کردی من میتونم آنقدر تحمل کنم یهو دیدی دیگه تحملم سر رسید بد تر از این سرت میومد شاید مثلا تا دوماه نمیتونستی راه بری
+ باشه باشه گوه خوردم حالا بزار برم
_ باشه بیا بریم بخابیم چون فردا قراره بریم ساحللل
+ باشه
داشتم راه خودم رو میرفتم ک
روی استایل بغلم کرد و گفت
_ شما از این ب بعد پیش من میخابی
۳.۸k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.