این فیک ماله این پیجه @jeonjoliaa
رفتیم خونه
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
صبح بیدار شدم رفتم به جینا سلام دادم و رفتم نشستم سره جام
استاد امد یکم حرف زد و بعد رفت
داشتیم از کلاس میومدیم بیرون که سرم خورد به یه چیز سفت
ا.ت:هویی
کوک:چیزی میخوای بگی
ا.ت: آره عنتر گاو جلوتو نگاه کن
کوک یکی زد بیخ گوشش
کوک:حواست باشه داری با کی حرف میزنی
ا.ت:بیا برو تو کوچه میمون گاو
کوک دوباره زد بیخ گوش دخترک
کوک:مگه نمیگم خفه شو
یهو ا.ت پرتش کرد روی زمین و نشست روی شکم پسرک
ا.ت:ببین عمویی از الان فقط منم که ملکه هستم وتو سرباز میفهمی چی میگم؟
و یهو از صدمی از ثانیه پسرک جاشو بادخترک عوض کرد
کوک:مثله اینکه منو هنوز نشناختی نه؟! من از راهنمایی همیشه لقبم پادشاه بوده
ا.ت:به عنم بلند شو میخوام برم
پسرک از روی دخترک بلند شد
ولباسشو مرتب کرد یه نگاه چپ به دخترک بی چاره کرد و بعد از اینکه همه ی پسر و دختر ها دورش جمع شدن رفت
ا.ت:آه....
جینا:هییی ا.ت خوبی؟؟
ا.ت:خوبم
ا.ت:جینا
جینا: جانم
ات:این پسره کیه
جینا:بلند شو تا بهت بگم
بلند شدم و با جینا رفتیم داخل محوطه ی دانشگا و یجا نشستیم
ا.ت:میشنوم
جینا:بیا یکم فلش بک بزنیم به دبیرستان
************************************************هانا:نه نه خواهش میکنم
کوک:خفه شو
هانا:من میخوام دختر بمونم ترو خدا هرچی پول بخوای بهت میدم فقط خواهش میکنم ولم کن...
پسرک دست دخترک بد بخت رو گرفت و به داخل دست شویی کشوند
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
صبح بیدار شدم رفتم به جینا سلام دادم و رفتم نشستم سره جام
استاد امد یکم حرف زد و بعد رفت
داشتیم از کلاس میومدیم بیرون که سرم خورد به یه چیز سفت
ا.ت:هویی
کوک:چیزی میخوای بگی
ا.ت: آره عنتر گاو جلوتو نگاه کن
کوک یکی زد بیخ گوشش
کوک:حواست باشه داری با کی حرف میزنی
ا.ت:بیا برو تو کوچه میمون گاو
کوک دوباره زد بیخ گوش دخترک
کوک:مگه نمیگم خفه شو
یهو ا.ت پرتش کرد روی زمین و نشست روی شکم پسرک
ا.ت:ببین عمویی از الان فقط منم که ملکه هستم وتو سرباز میفهمی چی میگم؟
و یهو از صدمی از ثانیه پسرک جاشو بادخترک عوض کرد
کوک:مثله اینکه منو هنوز نشناختی نه؟! من از راهنمایی همیشه لقبم پادشاه بوده
ا.ت:به عنم بلند شو میخوام برم
پسرک از روی دخترک بلند شد
ولباسشو مرتب کرد یه نگاه چپ به دخترک بی چاره کرد و بعد از اینکه همه ی پسر و دختر ها دورش جمع شدن رفت
ا.ت:آه....
جینا:هییی ا.ت خوبی؟؟
ا.ت:خوبم
ا.ت:جینا
جینا: جانم
ات:این پسره کیه
جینا:بلند شو تا بهت بگم
بلند شدم و با جینا رفتیم داخل محوطه ی دانشگا و یجا نشستیم
ا.ت:میشنوم
جینا:بیا یکم فلش بک بزنیم به دبیرستان
************************************************هانا:نه نه خواهش میکنم
کوک:خفه شو
هانا:من میخوام دختر بمونم ترو خدا هرچی پول بخوای بهت میدم فقط خواهش میکنم ولم کن...
پسرک دست دخترک بد بخت رو گرفت و به داخل دست شویی کشوند
۱.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.