P¹⁷
#رمان
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part17
چون من یک وردی رو اجرا کردم و فقط یکی از نشان دار هایی که ارتباط قوی رو با ات داشته باشه فعال کردم.
شوگا: اخه مثلا چی؟ واضح حرف بزن.
رزالیندا: مثلا یک وسیله یا چمیدونم یک چیزی من از کجا باید بدونم مگه من توی دنیای شمام ها؟!
وایسا رزت رو احضار کنم...
رزت: سلام! شنیدم به کمک من احتیاج داشتین؟ ها؟
رزالیندا همه چیز رو براش توضیح داد...
رزت: اینکه دیگه معلومه جوابش عشقه!
بوم..
ویو ات:
یک دفه از خواب میپرم؟..!
وایسا ببنم دوباره خواب بودم؟!
هوپی: هی حدس بزنین چی شده...
ات بهوش اومده!
ات: من چند وقته بی هوشم؟
و اون اتفاقا واقعی بود؟
من مردم و تو کما بودم؟
نامجون: اره ما واقعا با اون یارو جنگیدیم، ولی بعد از اینکه رفتیم اتفاق خاصی نیوفتاد و نمردی..!
جیمین: کلا 8ساعت به عبارتی بیهوش بودی!
ات: وای خدای من من خواب دیدم توی کمام و مردم و...
جین: خب خداروشکر فقط یک خواب بوده..
ات: کتاب کجاست؟
کوک: دست منه.
ات: خب کتابو بده به من..
بزار ببینم.. ام.. وای قدرتامون چقدر زیادن!
نوشته هر تتم قدرت های دیگه ای هم داره.
شوگا:(از اتاق میاد بیرون، حموم بوده)
هی سلام، ات خوشحالم به هوش اومدی!
تهیونگ: مثل همون قدرت اضافه ای که موقع شکستن اون مثلا زندان کردی؟؟
ات: اره ولی خب مال هر کسی فرق میکنه..
او.. مثلا جیمین میتونه هم زمان هر چی رو خواست به طلا تبدیل کنه و یا...
جیمین: وای خدا چقدر باحاله.. 😍
جین: باحاله به شرطی که روی ما پیادش نکنی جدی میگم.!
شوگا: خب اکی بقیمون..؟
ات: اینجا نوشته شده که اصلا چرا این قدرتا وجود اومدن و به دست کی...
جین: بنظرم بریم نهار واقعا دارم از گشنگی میمیرم، بقیش برا بعدا، یکی زنگ بزنه غذا سفارش بدههههه.
ات: منم موافقم..
جیهوپ: نگران چی هستین من سفارش دادم تو این مدت که شما مشغول صحبت بودین!
و الان رسیدن.
تهیونگ: اخ یعنی عاشقتم هوپ....
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part17
چون من یک وردی رو اجرا کردم و فقط یکی از نشان دار هایی که ارتباط قوی رو با ات داشته باشه فعال کردم.
شوگا: اخه مثلا چی؟ واضح حرف بزن.
رزالیندا: مثلا یک وسیله یا چمیدونم یک چیزی من از کجا باید بدونم مگه من توی دنیای شمام ها؟!
وایسا رزت رو احضار کنم...
رزت: سلام! شنیدم به کمک من احتیاج داشتین؟ ها؟
رزالیندا همه چیز رو براش توضیح داد...
رزت: اینکه دیگه معلومه جوابش عشقه!
بوم..
ویو ات:
یک دفه از خواب میپرم؟..!
وایسا ببنم دوباره خواب بودم؟!
هوپی: هی حدس بزنین چی شده...
ات بهوش اومده!
ات: من چند وقته بی هوشم؟
و اون اتفاقا واقعی بود؟
من مردم و تو کما بودم؟
نامجون: اره ما واقعا با اون یارو جنگیدیم، ولی بعد از اینکه رفتیم اتفاق خاصی نیوفتاد و نمردی..!
جیمین: کلا 8ساعت به عبارتی بیهوش بودی!
ات: وای خدای من من خواب دیدم توی کمام و مردم و...
جین: خب خداروشکر فقط یک خواب بوده..
ات: کتاب کجاست؟
کوک: دست منه.
ات: خب کتابو بده به من..
بزار ببینم.. ام.. وای قدرتامون چقدر زیادن!
نوشته هر تتم قدرت های دیگه ای هم داره.
شوگا:(از اتاق میاد بیرون، حموم بوده)
هی سلام، ات خوشحالم به هوش اومدی!
تهیونگ: مثل همون قدرت اضافه ای که موقع شکستن اون مثلا زندان کردی؟؟
ات: اره ولی خب مال هر کسی فرق میکنه..
او.. مثلا جیمین میتونه هم زمان هر چی رو خواست به طلا تبدیل کنه و یا...
جیمین: وای خدا چقدر باحاله.. 😍
جین: باحاله به شرطی که روی ما پیادش نکنی جدی میگم.!
شوگا: خب اکی بقیمون..؟
ات: اینجا نوشته شده که اصلا چرا این قدرتا وجود اومدن و به دست کی...
جین: بنظرم بریم نهار واقعا دارم از گشنگی میمیرم، بقیش برا بعدا، یکی زنگ بزنه غذا سفارش بدههههه.
ات: منم موافقم..
جیهوپ: نگران چی هستین من سفارش دادم تو این مدت که شما مشغول صحبت بودین!
و الان رسیدن.
تهیونگ: اخ یعنی عاشقتم هوپ....
۲.۵k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.