پارت55
پارت55
سناریو: جادوی شکوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ریوشی:...... •-•
ایگای: گرفتن دست یومه و رفتن و باهاش رقصیدن*
یومه: ^^
ریکو: اون.. یومه سانه؟
اکو: اره-_-
ریکو: خب.. بهتره بریم سراغ پرونده ها
اکو: عوم..
3 ساعت بعد * بعد از مهمونی
ساعت 23:45 دقیقه*
مکان: اتاق میسا*
یومه: در زدن امدن داخل* سلام^^
همه:......-_-
یومه:....
اکو: خب من یه قسمت از مدارکو پیدا کردم.. یه سگ بود که رو بدنش یجای بخیه داشت بازش کردم پرونده رو پیدا کردم....
میسا: منم یه روزنه نو از سقف راهرو دیدم وقتی بازش کردن یه اتاقک بود اونجا یه تابلو بود از لای تابلو پیداش کردم...
یومه: عوم... فقط همینا
اکو: فک کردی اسونه؟... البته شما درحال لاس زدن بودی معلومه درک نمیکنی
یومه: با مشت میزنه تو دهن اکو* گرفتن چونش* یاد نگرفتی با ارشدت درست حرف بزنی...
اکو: سکوت*
یومه: ول کردن اکو*... راستی میساکی و آیکو هم اینجان.. حواستون باشه مدارکو زود تر از اونا پیدا کنین... رفتن*
چویا: تچ... دستورم میده هرزه خانم..
کرومی: خوردن اورئو در کمال خونسردی*
ریوشی:... کرومی... خعلی خوشی😃
کرومی: عوم.. خوردن*
چویا: ک.. کرومی کی امد
میسا: چند ساعت بعد از اینکه ما امدیم
چویا: عاها.. ^^
از دید آیکو*
آیکو: من سه تا از پرونده هارو پیدا کردم
میساکی: منم دوتا..
آیکو: خوبه.. به احتمال زیاد از مافیا جلو تریم
میساکی: عوم... ولی تا اصلی ترین مدارکو پیدا نکنیم اینا بیفایده ان
ایکو: عوم.. فعلا بریم بخوابیم
میساکی: باش... شب بخیر^^
از دید یومه*
یومه: رفتن داخل اتاقش قفل کردن در*
هوف.... خب مثل اینکه باید به این حرفا و نگاه ها عادت کنم .... فقط امید وارم نقشه رو تغییر ندن
فردا صبح*
صدای در*
یومه: بیدار شدن* رفتن باز کردن در*
ایگای: صبح بخیر یومه چان^^
یومه:.. صبح بخیر ایگای ساما^^
ایگای: انقد رسمی نباش^^... گفتم امروزو باهم صبحونه بخوریم
یومه: عوم حتما^^
ایگای: پس حاضر شو بیا. رفتن*
یومه: شستن دست و صورتش و پوشیدن یه کراپ و دامن مشکی و ارایش کردن*
رفتن نشستن پشت میز پیش ایگای*
ایگای: خوشگل شدی^^
یومه: مرسی^^
بعد صبحونه*
دازای: جای اتاق یومه منتظر یومست*
یومه: امدن* سلام^^
دازای:.... خوشگل کردی.. میخوای مخشو بزنی😒... فقط گند نزن به ماموریت رفتن*
یومه: عی خدا... رفتن تو اتاقش*
ادامه دارد...
سناریو: جادوی شکوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ریوشی:...... •-•
ایگای: گرفتن دست یومه و رفتن و باهاش رقصیدن*
یومه: ^^
ریکو: اون.. یومه سانه؟
اکو: اره-_-
ریکو: خب.. بهتره بریم سراغ پرونده ها
اکو: عوم..
3 ساعت بعد * بعد از مهمونی
ساعت 23:45 دقیقه*
مکان: اتاق میسا*
یومه: در زدن امدن داخل* سلام^^
همه:......-_-
یومه:....
اکو: خب من یه قسمت از مدارکو پیدا کردم.. یه سگ بود که رو بدنش یجای بخیه داشت بازش کردم پرونده رو پیدا کردم....
میسا: منم یه روزنه نو از سقف راهرو دیدم وقتی بازش کردن یه اتاقک بود اونجا یه تابلو بود از لای تابلو پیداش کردم...
یومه: عوم... فقط همینا
اکو: فک کردی اسونه؟... البته شما درحال لاس زدن بودی معلومه درک نمیکنی
یومه: با مشت میزنه تو دهن اکو* گرفتن چونش* یاد نگرفتی با ارشدت درست حرف بزنی...
اکو: سکوت*
یومه: ول کردن اکو*... راستی میساکی و آیکو هم اینجان.. حواستون باشه مدارکو زود تر از اونا پیدا کنین... رفتن*
چویا: تچ... دستورم میده هرزه خانم..
کرومی: خوردن اورئو در کمال خونسردی*
ریوشی:... کرومی... خعلی خوشی😃
کرومی: عوم.. خوردن*
چویا: ک.. کرومی کی امد
میسا: چند ساعت بعد از اینکه ما امدیم
چویا: عاها.. ^^
از دید آیکو*
آیکو: من سه تا از پرونده هارو پیدا کردم
میساکی: منم دوتا..
آیکو: خوبه.. به احتمال زیاد از مافیا جلو تریم
میساکی: عوم... ولی تا اصلی ترین مدارکو پیدا نکنیم اینا بیفایده ان
ایکو: عوم.. فعلا بریم بخوابیم
میساکی: باش... شب بخیر^^
از دید یومه*
یومه: رفتن داخل اتاقش قفل کردن در*
هوف.... خب مثل اینکه باید به این حرفا و نگاه ها عادت کنم .... فقط امید وارم نقشه رو تغییر ندن
فردا صبح*
صدای در*
یومه: بیدار شدن* رفتن باز کردن در*
ایگای: صبح بخیر یومه چان^^
یومه:.. صبح بخیر ایگای ساما^^
ایگای: انقد رسمی نباش^^... گفتم امروزو باهم صبحونه بخوریم
یومه: عوم حتما^^
ایگای: پس حاضر شو بیا. رفتن*
یومه: شستن دست و صورتش و پوشیدن یه کراپ و دامن مشکی و ارایش کردن*
رفتن نشستن پشت میز پیش ایگای*
ایگای: خوشگل شدی^^
یومه: مرسی^^
بعد صبحونه*
دازای: جای اتاق یومه منتظر یومست*
یومه: امدن* سلام^^
دازای:.... خوشگل کردی.. میخوای مخشو بزنی😒... فقط گند نزن به ماموریت رفتن*
یومه: عی خدا... رفتن تو اتاقش*
ادامه دارد...
۱.۵k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.