تکپارتی هیونلیکس..درخواستی
برگرفته شده از درس شاپرک و آدم آهنی ...کلاس هفتم
تکپارتی درخواستی از هیونلیکس
_علامت هیونجین
+علامت فلیکس(یونگبوک)
.
.
+ولی من فقط یک ربات نمیتوانم احساسات داشته باشم چگونه مرا دوست میداری؟
_من تا آخر عمرم عاشقت میمونم هرچی که بشه احساساتی در تو بوجود میارم که مثل یک انسان باشی
+احساسات انسان ها چگونه است؟
_احساساتی مثل دوست داشتن ،متنفر بودن،خجالت،اظطراب،ترس،شادی،مغرور بودن،ناراحتی یا غم همه اینارو در جای خودش برات بوجود میارم
+اما ما هر و پسر هستیم نمیتونیم عاشق هم بشیم،میتونیم؟
+به علاوه من فقط یک ربات بدرد نخورم
_تو رباتی هستی که باعث شدی در اوج تنها بودن و غمگین بودنم عاشقت شم
_و درسته که پسرم اما مهم نیست من عاشقتم پس میتونی من رو قبول کنی دیگه؟
+شاید؟
(فلیکس رباتی بوده که در گذشته یک انسان بوده اما به دلایلی قلبش ایست میکنه و فوت میشه پدرش هرکاری میکنه تا اون به زندگی عادیش برگرده ، به دکتری میبرند که اون دکتر قلب رباتی بجای قلب اصلی فلیکس در جایگاه قلبش میزاره،و الان فلیکس یک رباته )
+میتونم عاشقت شم...
_تو الان عادی حرف زدی؟
+معلومه
_کاری میکنم خوشبخت ترین پسر دنیا شی
و بوسه ای رو با پسرش شروع کرد
2 سال بعد/
_فلیکسم لطفا پیشم بمون لطفا منو تنها نزار
=آقا لطفا آروم باشید اون صدای شما رو نمیشنوه
_نه باید زنده بمونه اگه از پیشم بره این بیمارستان رو روی سرتون خراب میکنم(فریاد)
(فلیکس با ماشین تصادف کرده بود و آهن کوچیکی به قلبش خورده بود)
چی میشد اگه پسرک ربات زیباش رو از دست میداد
شاید افسرده شاید هم دیگه تو این دنیا نبود:)
پرستار : آقای دکتر لی فلیکس دیگه نفس نمیکشه لطفا کل کادر بیمارستان رو بیارید
هیونجین تا خواست بره توی اتاقVIP پسرکش پرستار ها جلوش رو گرفتن
$آقا شما نمیتونین الان برید داخل مریض در وضع وخیمی هست
_فلیکس تنهام نزار عشقم...(داد)
15دقیقه بعد/
در اتاق باز شد و دکتر از اتاق بیرون اومد ..یا خبر خوشی داشت شایدم بد..کی میدونست جز کادر بیمارستان؟
=آقای هوانگ...هیونجین
_بگو برگشت پیشم لطفا.. لعنتی
=متاسفم اما..آقای لی فلیکس رو..از دست دادیم
_ده*نت رو ببند لعنتی تو حق نداری همچین چیزی رو به زبون بیاری
=آقا لطفا آروم باشید
_من چجوری آروم باشم..چجوری اسم خودتونو میزارید دکتر..هان؟؟؟
=...متاسفم...معذرت میخوام
_انتقامتو میگیرم پسرکم(گریه.داد)
اون پسر الان تنها دلیل زندگیش رو از دست داده بود..
کسی که اون رو با هیچکس عوض نمیکرد
تنها دلیل زنده بودنش
عشقش...تنها عشقش رو از دست داده بود لقب هایی که اون برای پسرک رباتیش گذاشته بود توی سرش اکو میشد
_بیبی،عشقم،نفسم،پروانه من،شاپرک من،زندگیم،بیبی بوی،جوجه کوچولو،قشنگم،ربات کوچولو،اکسیژنم،دلیل زندگیم،جوجه،لیکسی،یونگی،بوکی،یونگبوکی،فسقلی،بچه کوچولو،نینی،خوشگلم،پسرکم،..
و آخرین حرفی زد در گوش پسرکش که باعث شد اون دوباره به زندگی برگرده؟
_اگر دوست داشتنت یک دانه ی شن بود، جهان من ساحل شن میشد..:)
.
.
حمایت کن بیبی★;
چقدر احساسات به خرج دادم..یاح یاح
سرش حتی گریه هم کردم:)
تکپارتی درخواستی از هیونلیکس
_علامت هیونجین
+علامت فلیکس(یونگبوک)
.
.
+ولی من فقط یک ربات نمیتوانم احساسات داشته باشم چگونه مرا دوست میداری؟
_من تا آخر عمرم عاشقت میمونم هرچی که بشه احساساتی در تو بوجود میارم که مثل یک انسان باشی
+احساسات انسان ها چگونه است؟
_احساساتی مثل دوست داشتن ،متنفر بودن،خجالت،اظطراب،ترس،شادی،مغرور بودن،ناراحتی یا غم همه اینارو در جای خودش برات بوجود میارم
+اما ما هر و پسر هستیم نمیتونیم عاشق هم بشیم،میتونیم؟
+به علاوه من فقط یک ربات بدرد نخورم
_تو رباتی هستی که باعث شدی در اوج تنها بودن و غمگین بودنم عاشقت شم
_و درسته که پسرم اما مهم نیست من عاشقتم پس میتونی من رو قبول کنی دیگه؟
+شاید؟
(فلیکس رباتی بوده که در گذشته یک انسان بوده اما به دلایلی قلبش ایست میکنه و فوت میشه پدرش هرکاری میکنه تا اون به زندگی عادیش برگرده ، به دکتری میبرند که اون دکتر قلب رباتی بجای قلب اصلی فلیکس در جایگاه قلبش میزاره،و الان فلیکس یک رباته )
+میتونم عاشقت شم...
_تو الان عادی حرف زدی؟
+معلومه
_کاری میکنم خوشبخت ترین پسر دنیا شی
و بوسه ای رو با پسرش شروع کرد
2 سال بعد/
_فلیکسم لطفا پیشم بمون لطفا منو تنها نزار
=آقا لطفا آروم باشید اون صدای شما رو نمیشنوه
_نه باید زنده بمونه اگه از پیشم بره این بیمارستان رو روی سرتون خراب میکنم(فریاد)
(فلیکس با ماشین تصادف کرده بود و آهن کوچیکی به قلبش خورده بود)
چی میشد اگه پسرک ربات زیباش رو از دست میداد
شاید افسرده شاید هم دیگه تو این دنیا نبود:)
پرستار : آقای دکتر لی فلیکس دیگه نفس نمیکشه لطفا کل کادر بیمارستان رو بیارید
هیونجین تا خواست بره توی اتاقVIP پسرکش پرستار ها جلوش رو گرفتن
$آقا شما نمیتونین الان برید داخل مریض در وضع وخیمی هست
_فلیکس تنهام نزار عشقم...(داد)
15دقیقه بعد/
در اتاق باز شد و دکتر از اتاق بیرون اومد ..یا خبر خوشی داشت شایدم بد..کی میدونست جز کادر بیمارستان؟
=آقای هوانگ...هیونجین
_بگو برگشت پیشم لطفا.. لعنتی
=متاسفم اما..آقای لی فلیکس رو..از دست دادیم
_ده*نت رو ببند لعنتی تو حق نداری همچین چیزی رو به زبون بیاری
=آقا لطفا آروم باشید
_من چجوری آروم باشم..چجوری اسم خودتونو میزارید دکتر..هان؟؟؟
=...متاسفم...معذرت میخوام
_انتقامتو میگیرم پسرکم(گریه.داد)
اون پسر الان تنها دلیل زندگیش رو از دست داده بود..
کسی که اون رو با هیچکس عوض نمیکرد
تنها دلیل زنده بودنش
عشقش...تنها عشقش رو از دست داده بود لقب هایی که اون برای پسرک رباتیش گذاشته بود توی سرش اکو میشد
_بیبی،عشقم،نفسم،پروانه من،شاپرک من،زندگیم،بیبی بوی،جوجه کوچولو،قشنگم،ربات کوچولو،اکسیژنم،دلیل زندگیم،جوجه،لیکسی،یونگی،بوکی،یونگبوکی،فسقلی،بچه کوچولو،نینی،خوشگلم،پسرکم،..
و آخرین حرفی زد در گوش پسرکش که باعث شد اون دوباره به زندگی برگرده؟
_اگر دوست داشتنت یک دانه ی شن بود، جهان من ساحل شن میشد..:)
.
.
حمایت کن بیبی★;
چقدر احساسات به خرج دادم..یاح یاح
سرش حتی گریه هم کردم:)
۱.۳k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.