،،🌊 Don't call me Ariel ࿐
،،🌊 Don't call me Ariel ࿐
– بشین گوکی انقدر تکون نخور.
- راحت نیستم.
– گفتم که بهتره خودت اینجا استراحت کنـ... آه گوک!
جونگکوک متوجه شد ناخودآگاه باعث لمس پایین تنهی دوستپسرش شده. خجالتزده لبش رو گزید و به پشت سرش برگشت.
- خـ... خوبی؟
تهیونگ بازدمش رو بیرون فرستاد و با دستش ابروهاش رو فشرد.
– ته؟ دردت گرفت؟ ببخشید...
هنوز جملهی جونگکوک به پایان نرسیده بود که صدای خنده دوستپسرش در حمام پر شد. کمر باریک مقابلش رو میان دستش گرفت و با کم کردن فاصلهشون، لبهای نیمهباز و متعجب جونگکوک رو عمیق بوسید. پسر مومشکی که فهمید بازیچهی شیطنتهای دوستپسرش شده؛ اجازه نداد بوسهشون به پایان برسه و همراه با تهیونگ به لمس لبهاشون ادامه داد. با فکر شومی که به ذهنش رسید، دستش رو به آرامی پایین برد و باکسر خاکستری دوستپسرش رو لمس کرد. یک لمس و فشار کوتاه برای اینکه تهیونگ چشمهاش رو باز کنه و از بوسه دست بکشه، کافی بود.
– گوک!
– منو دست میندازی؟ اونم وقتی که فکر کردم ناخواسته عقیمت کردم!
– بشین گوکی انقدر تکون نخور.
- راحت نیستم.
– گفتم که بهتره خودت اینجا استراحت کنـ... آه گوک!
جونگکوک متوجه شد ناخودآگاه باعث لمس پایین تنهی دوستپسرش شده. خجالتزده لبش رو گزید و به پشت سرش برگشت.
- خـ... خوبی؟
تهیونگ بازدمش رو بیرون فرستاد و با دستش ابروهاش رو فشرد.
– ته؟ دردت گرفت؟ ببخشید...
هنوز جملهی جونگکوک به پایان نرسیده بود که صدای خنده دوستپسرش در حمام پر شد. کمر باریک مقابلش رو میان دستش گرفت و با کم کردن فاصلهشون، لبهای نیمهباز و متعجب جونگکوک رو عمیق بوسید. پسر مومشکی که فهمید بازیچهی شیطنتهای دوستپسرش شده؛ اجازه نداد بوسهشون به پایان برسه و همراه با تهیونگ به لمس لبهاشون ادامه داد. با فکر شومی که به ذهنش رسید، دستش رو به آرامی پایین برد و باکسر خاکستری دوستپسرش رو لمس کرد. یک لمس و فشار کوتاه برای اینکه تهیونگ چشمهاش رو باز کنه و از بوسه دست بکشه، کافی بود.
– گوک!
– منو دست میندازی؟ اونم وقتی که فکر کردم ناخواسته عقیمت کردم!
۱.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.