فیک روان خانه سئول
پارت ۱۱
اومد نزدیکم
÷بلند شو
+چی
÷تا تهیونگ نیومده باید فرار کنی
+نمیتونم همینجا ولش کنم
÷اون دیگه کارش تموم شده بچه جون بلند شو گفتم
هوفی کشید و دستمو گرفت و بلند کرد و به دنبال خودش کشید
گریه هام بند نمیومد
[با خودش کجا بردت؟
به مقر گاهشون
یه پسر با چشمای درشت و تیله ای پشت دیوار وایستاده بود و نگاه میکرد
یه جورایی مثل کار آموزا
[جئون جانگ کوک درسته؟
+باهوشیا آقا پلیسه
[ادامشو بگو
خلاصه برای چند روز بهم غذا و مکان دادن بعد کنار اومدن با مرگ مارین شروع کردم به یاد گرفتن کار اونا
جیمین از کارش استفا داده بود برای همین یه مواد فروش دیگه پیدا کردن
منم کارمو شروع کردم
تو گوشه کنار خیابونا و کوچه ها
شب و روز
نیمه شب یا شاید ۶ بعد از ظهر
سوار موتورم میشدمو میروندم
با آدمای مختلفی مواجه میشدم
[از چه نوعی؟
+از اون نعشه ها یا حالشون خیلی خوب بود یا خیلی بد
قسمت موتور بازیشو تو شب دوست داشتم ولی همین کافی نبود
یه روز داشتم سر پول کم با یکی از اون نعشه های معتاد بحث و جدل میکردم که گرمای دستی رو پشت شونم حس کردم
اومد نزدیکم
÷بلند شو
+چی
÷تا تهیونگ نیومده باید فرار کنی
+نمیتونم همینجا ولش کنم
÷اون دیگه کارش تموم شده بچه جون بلند شو گفتم
هوفی کشید و دستمو گرفت و بلند کرد و به دنبال خودش کشید
گریه هام بند نمیومد
[با خودش کجا بردت؟
به مقر گاهشون
یه پسر با چشمای درشت و تیله ای پشت دیوار وایستاده بود و نگاه میکرد
یه جورایی مثل کار آموزا
[جئون جانگ کوک درسته؟
+باهوشیا آقا پلیسه
[ادامشو بگو
خلاصه برای چند روز بهم غذا و مکان دادن بعد کنار اومدن با مرگ مارین شروع کردم به یاد گرفتن کار اونا
جیمین از کارش استفا داده بود برای همین یه مواد فروش دیگه پیدا کردن
منم کارمو شروع کردم
تو گوشه کنار خیابونا و کوچه ها
شب و روز
نیمه شب یا شاید ۶ بعد از ظهر
سوار موتورم میشدمو میروندم
با آدمای مختلفی مواجه میشدم
[از چه نوعی؟
+از اون نعشه ها یا حالشون خیلی خوب بود یا خیلی بد
قسمت موتور بازیشو تو شب دوست داشتم ولی همین کافی نبود
یه روز داشتم سر پول کم با یکی از اون نعشه های معتاد بحث و جدل میکردم که گرمای دستی رو پشت شونم حس کردم
۳.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.