name:sorry part:1
#بی_تی_اس
#کیپاپ
#جیمین
#سناریو
ا.ت: سه ماهه از رابطه منو کوک میگذره راستش هروز بیشتر از قبل عاشقش میشم سعی میکنیم تا حد ممکت بیرون نریم ولی حتی تو خونه هم خوشمیگذره امروز بیرون کار داشتم پس صبح بعداز اینکه میز صبححونه رو جمع کردم رفتم بیرون زیاد مهم نبود ولی بهتر بود راش مینداختم بعداز اینکه کارمو انجام دادم رفتم توی کافه همیشگی و یه قهوه سفارش دادم همینطوری داشتم تو اینترنت میچرخیدم با دیدن حرف کامبک جدید بی ت اس یاد کوک افتادم بهتر بود امروز میرفتم توی استودیو پیشش قهوه امو خوردم و از فضایی که بیرون بود لذت میبردم هیچی بهتر از این نیست که یه قهوه داغ رو توی یه روز برفی بخوری بلند شدم قهوه رو حساب کردم و توی شهر برا خودم میچرخیدم توی فکر بودم که گوشیم زنگ خورد کوک بود ناخوداگاه لبخندی زدم و جواب دادم
ا.ت: سلامم کوک
کوک:سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت: عالیم اگه تو خوب باشی
کوک: منم خوبم...اینجا کسی نیست میتونی بیای؟دلم برات تنگ شده معمولا این موقع روز ها تو بغلم لش کردی ولی الان نیستی
ا.ت: اوکی اوکی الان میام(با خنده)
کوک: منتظرما
ا.ت: اوکیی...فعلا
کوک: فعلا
یه تاکسی گرفتم و رفتم توی سالن ظبط کوک داشت اهنگ و تمرین میکرد نشستم پشتشو با لبخند بش زل زدم
ا.ت: صداتو خدا بوسیده کوک .... خیلی خوب میخونی
کوک:ایگووو...بگو اومدی زهره ام ترکید
ا.ت:خنده ای کردم...واقعا متوجه نشدی
کوک: نه نشدم جئون ا.ت...بیا بغلم
خنده ای کردم و رفتم بغلش
کوک:بوی خوبی میدی عطر جدیده؟
ا.ت اوم..دیروز گرفتمش
کوک:برا من چی گرفتی
ا.ت:امممم...هیچی(خنده)
کوک:شوخی نکننن
ا.ت:من از کجا بدونم چی میخای
کوک: مهم نیس من الان یه چی دیگه رو میخام
ا.ت:شیر موز ندارم
کوک: نه یه چی دیگه
سرمو بلند کردمو نگاهش کردم
ا.ت:چی؟
کوک:لبتو
ا.ت:اوک مخمو زدی
کوک:میخامممم
سرشو اوردم جلو و بوسه ای رو لبم زد
چند ثانیه گذشت
کوک: ایگووو...نگاه کن چطور لپاش سرخ شدههه
ا.ت:یااا واقعا
کوک: اره کاملا سرخ شدن(خنده)
ا.ت:ایششش
سرمو بوسید و گذاشت رو سینش
ا.ت:دوست دارم جونگکوکا
کوک:من بیشتر دوست دارم بیب....نظرت چیه بریم بیرون از شهر تا کنسرتت شروع نشده
ا.ت: کنسرت من هفته دیگس
کوک:میدونم امشب بریم
ا.ت: خسته نیستی؟
کوک: وقتی تو پیشمی؟
ا.ت: (خنده ای کردم) اوکی تو کارتو انجام بده من میرم خونه وسایل و جمع میکنم
کوک: باشه بیب....مراقب خودت باش
جین:اه اه اه .... حالم بهم خورد
ا.ت: یااا(با خنده) زورت میاد نه این که حالت بهم خورد
جین:تو میتونی اسمشو این بزاری
ا.ت: کوک...چطور جینو حرص بدم
نامجون: ا.ت جان اون مارو حرص میده
جیمین:نامجون هیونگ... حرف حقی زدی
ا.ت: از کی اینجایید؟
جیهوپ:اولش
کوک: همه رو شنیدی؟
جیهوپ: با جلوگیری های نامجون فقط من شنیدم
ا.ت: همشو؟
جیهوپ: بلی
ا.ت: درد.... بکشمش؟
شوگا: ازت ممنون میشم
ا.ت: چاقو ندارم....دیره دیگه کاری ندارید؟
= نههه
ا.ت: فعلااا
(پرش زمانی)
ا.ت:اینجا خیلی قشنگه
کوک:اوم خیلی
ا.ت:ببینمت
کوک:هوم؟
دوربینو گرفتم جلوش
کوک: خودتم بیا
ا.ت: اوکی
دوربینو گرفتم جلو صورتمولبخندی زدم به محظ اینکه عکس و گرفتم کوک لپم و بوسید
کوک: الان قشنگ شد
ا.ت: خنده ای کردم و تایید کردم
(پرش زمانی)
هی دیروز برگشتیم خونه رو مرتب کردم و رفتم بغل کوک خابیدم صبح با صدای گوشیم بلند شدم حال و حوصله بیار شدن نداشتم گوشیمو برداشتم و اینستارو باز کردم با چیزی که دیدم قلبم یه لحظه ایستاد
(شایعه قرار جونگکوک با سولوییست مشهور)
نشستم روی تخت و پست و باز کردم عکس من توی بغل کوک بود که اون روز رفتم کمپانی کامنتارو باز کردم
+از همون اولم بدم ازش میومد
+حقه باز
+چی تو خودش دیده؟
+بلیط کنسرتشو پس دادم....حالم بهم خورد اه
+این که اندازه ننه بزرگ منه انقدر چاقه
چشمام پر اشک شده بود...کی چطور اون عکسو گرفته چرا اخه
همینطوری اروم گریه میکردم که کوک بیدار شد
کوک: ا.ت؟...داری گریه میکنییی؟چیشده؟هوم؟
ا.ت:چیزی نیست... دلم درد میکنه
کوک: پریودی؟
ا.ت: اوم
کوک: اشکالی نداره قرص خوردی؟
ا.ت: نه
کوک بلند شد و رفت توی اشپز خونه نمیدونم چطور بش دروغ گفتم باعث شد گریم بیشتر شه از هیت گرفتن ترس زیادی داشتم قلبم تند میزد همینطوری که داشتم فکر میکردم کوک اومد و نگران نشستم پایین تخت قرص و اب و داد دستم قرص و گذاشتم تو دهنم و با اب خوردم که دستای گرمی رو دور صورتم حس کردم
کوک: الان خوب میشی بیب...دیگ گریه نکن...بو دست و صورتتو بشور برات دمنوش میارم
ا.ت:اوکی
بلند شدم و رفتم تو دستشویی صورتمو شستم چطور تونستم بهش دروغ بگم وقتی اون انقدر ساده اس که داره خودشو به زحمت میندازه
قهوه امو خوردم
کوک: خوبی الان؟
ا.ت: خوبم( با لبخند)
#کیپاپ
#جیمین
#سناریو
ا.ت: سه ماهه از رابطه منو کوک میگذره راستش هروز بیشتر از قبل عاشقش میشم سعی میکنیم تا حد ممکت بیرون نریم ولی حتی تو خونه هم خوشمیگذره امروز بیرون کار داشتم پس صبح بعداز اینکه میز صبححونه رو جمع کردم رفتم بیرون زیاد مهم نبود ولی بهتر بود راش مینداختم بعداز اینکه کارمو انجام دادم رفتم توی کافه همیشگی و یه قهوه سفارش دادم همینطوری داشتم تو اینترنت میچرخیدم با دیدن حرف کامبک جدید بی ت اس یاد کوک افتادم بهتر بود امروز میرفتم توی استودیو پیشش قهوه امو خوردم و از فضایی که بیرون بود لذت میبردم هیچی بهتر از این نیست که یه قهوه داغ رو توی یه روز برفی بخوری بلند شدم قهوه رو حساب کردم و توی شهر برا خودم میچرخیدم توی فکر بودم که گوشیم زنگ خورد کوک بود ناخوداگاه لبخندی زدم و جواب دادم
ا.ت: سلامم کوک
کوک:سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت: عالیم اگه تو خوب باشی
کوک: منم خوبم...اینجا کسی نیست میتونی بیای؟دلم برات تنگ شده معمولا این موقع روز ها تو بغلم لش کردی ولی الان نیستی
ا.ت: اوکی اوکی الان میام(با خنده)
کوک: منتظرما
ا.ت: اوکیی...فعلا
کوک: فعلا
یه تاکسی گرفتم و رفتم توی سالن ظبط کوک داشت اهنگ و تمرین میکرد نشستم پشتشو با لبخند بش زل زدم
ا.ت: صداتو خدا بوسیده کوک .... خیلی خوب میخونی
کوک:ایگووو...بگو اومدی زهره ام ترکید
ا.ت:خنده ای کردم...واقعا متوجه نشدی
کوک: نه نشدم جئون ا.ت...بیا بغلم
خنده ای کردم و رفتم بغلش
کوک:بوی خوبی میدی عطر جدیده؟
ا.ت اوم..دیروز گرفتمش
کوک:برا من چی گرفتی
ا.ت:امممم...هیچی(خنده)
کوک:شوخی نکننن
ا.ت:من از کجا بدونم چی میخای
کوک: مهم نیس من الان یه چی دیگه رو میخام
ا.ت:شیر موز ندارم
کوک: نه یه چی دیگه
سرمو بلند کردمو نگاهش کردم
ا.ت:چی؟
کوک:لبتو
ا.ت:اوک مخمو زدی
کوک:میخامممم
سرشو اوردم جلو و بوسه ای رو لبم زد
چند ثانیه گذشت
کوک: ایگووو...نگاه کن چطور لپاش سرخ شدههه
ا.ت:یااا واقعا
کوک: اره کاملا سرخ شدن(خنده)
ا.ت:ایششش
سرمو بوسید و گذاشت رو سینش
ا.ت:دوست دارم جونگکوکا
کوک:من بیشتر دوست دارم بیب....نظرت چیه بریم بیرون از شهر تا کنسرتت شروع نشده
ا.ت: کنسرت من هفته دیگس
کوک:میدونم امشب بریم
ا.ت: خسته نیستی؟
کوک: وقتی تو پیشمی؟
ا.ت: (خنده ای کردم) اوکی تو کارتو انجام بده من میرم خونه وسایل و جمع میکنم
کوک: باشه بیب....مراقب خودت باش
جین:اه اه اه .... حالم بهم خورد
ا.ت: یااا(با خنده) زورت میاد نه این که حالت بهم خورد
جین:تو میتونی اسمشو این بزاری
ا.ت: کوک...چطور جینو حرص بدم
نامجون: ا.ت جان اون مارو حرص میده
جیمین:نامجون هیونگ... حرف حقی زدی
ا.ت: از کی اینجایید؟
جیهوپ:اولش
کوک: همه رو شنیدی؟
جیهوپ: با جلوگیری های نامجون فقط من شنیدم
ا.ت: همشو؟
جیهوپ: بلی
ا.ت: درد.... بکشمش؟
شوگا: ازت ممنون میشم
ا.ت: چاقو ندارم....دیره دیگه کاری ندارید؟
= نههه
ا.ت: فعلااا
(پرش زمانی)
ا.ت:اینجا خیلی قشنگه
کوک:اوم خیلی
ا.ت:ببینمت
کوک:هوم؟
دوربینو گرفتم جلوش
کوک: خودتم بیا
ا.ت: اوکی
دوربینو گرفتم جلو صورتمولبخندی زدم به محظ اینکه عکس و گرفتم کوک لپم و بوسید
کوک: الان قشنگ شد
ا.ت: خنده ای کردم و تایید کردم
(پرش زمانی)
هی دیروز برگشتیم خونه رو مرتب کردم و رفتم بغل کوک خابیدم صبح با صدای گوشیم بلند شدم حال و حوصله بیار شدن نداشتم گوشیمو برداشتم و اینستارو باز کردم با چیزی که دیدم قلبم یه لحظه ایستاد
(شایعه قرار جونگکوک با سولوییست مشهور)
نشستم روی تخت و پست و باز کردم عکس من توی بغل کوک بود که اون روز رفتم کمپانی کامنتارو باز کردم
+از همون اولم بدم ازش میومد
+حقه باز
+چی تو خودش دیده؟
+بلیط کنسرتشو پس دادم....حالم بهم خورد اه
+این که اندازه ننه بزرگ منه انقدر چاقه
چشمام پر اشک شده بود...کی چطور اون عکسو گرفته چرا اخه
همینطوری اروم گریه میکردم که کوک بیدار شد
کوک: ا.ت؟...داری گریه میکنییی؟چیشده؟هوم؟
ا.ت:چیزی نیست... دلم درد میکنه
کوک: پریودی؟
ا.ت: اوم
کوک: اشکالی نداره قرص خوردی؟
ا.ت: نه
کوک بلند شد و رفت توی اشپز خونه نمیدونم چطور بش دروغ گفتم باعث شد گریم بیشتر شه از هیت گرفتن ترس زیادی داشتم قلبم تند میزد همینطوری که داشتم فکر میکردم کوک اومد و نگران نشستم پایین تخت قرص و اب و داد دستم قرص و گذاشتم تو دهنم و با اب خوردم که دستای گرمی رو دور صورتم حس کردم
کوک: الان خوب میشی بیب...دیگ گریه نکن...بو دست و صورتتو بشور برات دمنوش میارم
ا.ت:اوکی
بلند شدم و رفتم تو دستشویی صورتمو شستم چطور تونستم بهش دروغ بگم وقتی اون انقدر ساده اس که داره خودشو به زحمت میندازه
قهوه امو خوردم
کوک: خوبی الان؟
ا.ت: خوبم( با لبخند)
۱۹.۷k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.