ازدواج اجباری
#پارت۴
+چیشدهههه؟
/برو اتاق رئیس کارت داره
+خیلی اعصبانیه؟
/ن باو
+خو کار مهمت چی بود
/همین دیه
+چدصگ همین بود برا همین منو با این عجله کشوندی اینجا نزدیک بود ۲ بار تصادف کنم و اسمانی بشم
/《خنده》چیکا کنم خو اینطوری نمگفتم نمیومدی
+کوف
/برو پرو
+خدتی و یکی پس کلش زدم و دویدم
/........
ویو ا.ت:
رسیدم دم در اقای جانگ نفس گرفتم و در زدم
*تق تق
£بفرمایید
+ااا سلام اقای جانگ
£به به خانم کیم میشه بگین ساعت چنده؟
+س...ساعت ۹:۵۰
£خب ساعت اداری چنده؟
+ساعت ۷
£خب میشع بگین ت این فاصله چیکار میکردین خانم کیم
+ب...ب...ببخشید برادرم اومده بودن و تا اخر شب بیدار بودم بخاطر همین خواب موندم
£خب اشکال ندره ول ی بار دیه تکرار شه....
+فهمیدم توبیخ میشم قول میدم دیه تکرار نشه
£خب مهم نی راستش میخاستم بگم ک شما انتقالی گرفتین ب آمریکا
+هوم بل....ب.بلهه؟
£گفتم باید از این ب بعد بری امریکا ادامه بدی
+......
£خب فردا پرواز دارین
+ول...
£اگرم میخاید پیشرفت نکنین با خودتونه
+ن اونکه میشه ول باش باش امروز وسایلامو جمع میکنم فردا برم
£افرین دخترم خوبه فعلا مرخصی
+بل ممنون
رفتم بیرون و یکمی ناراحت بودم از ی طرفم خوشحال بودم ول بابام ک اجازه نمده هوفی کشیدم و موهامو چنگ زدم رفتم ب سمت خونه
ت راه ی پیام اومد کوک بود
چت هاشون:
_سلام
+سلام شما
_کوک
+اها همون مرد دیشبی
_اره
+خو بخاطر پول پیم دادی دیه شماره کارتتو بفرس
_مهم نی میشه یکمی وقت بگذرونیم من فردا از اینجا میرم و کسیو ندرم ک باهاش راحت باشم تهیونگم ک با یوناس
+عاا باش منم وضع شما ت رو دارم
_پس ادرسو میفرستم
+اوک(شت چقد زود صمیمی شدن🗿🗿)
۴۵ دیقه بعد:
ویو ا.ت
رسیدم خونه و مستقیم رفتم حموم ی دوش ۲۰ مین گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم ارایش کردم و لباس پوشیدم(عکس لباس و ارایششو میزارم)و حرکت کردم ب سمت ادرسی ک فرستاده بود کنار ی شهر بازی بود پیاده شدم و داشتم دنبالش میگشتم ک دیدم ی نفر داره دس تکون میده رفتم سمتش
ویو کوک
ادرسو براش فرستادم منتظرش بودم ک دیدم داره میاد براش دستی تکون دادم و اومد سمتم
_سل
+سل
_خوبی
+هوم ت خبی
_عوم خو بریم سمت شهربازی
+هوم
راوی:خلاصه ۲ تا معشوقه قصه ما حرکت کردن سمت شهر بازی و داش بهشون خش میگذشت
~~~~~
لایک ۳۰+
کامنت ۲۰+
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.