پارت 17فیک شرط بندی مافیا ✨️🌓🫂
ولی متاسفانه ایشون مریضی ...............
دکتر: نارسایی کلیه دارن علائمش بیهوشی کوتاه مدته
باید زودتر پیوند انجام بده و گرنه میمیره
تهیونگ: درصد زنده موندن زیر عمل چقدره
دکتر:۳ درصد
تهیونگ خشکش زده بود
یونجی حرفاشونو شنید
تهیونگ: یونجی!
یونجی: هیچی نگو فقط محکم بغلم کن
تهیونگ محکم یونجی رو بغل گرفت
یونجی: ببخشید قراره تنهات بزارم
تهیونگ: این حرفارو نزن لطفا من میبرمت خارج پیش بهترین دکترا
یونجی: لبخند تلخی ضد گفت: شوخی کردم من امید دارم من نمی میرم
یونجی: تهیونگ من دلم میخواد برای آخرین برم یه جای بلند آسمون شب رو نگاه کنم
تهیونگ: قربونت برم این حرفا چیه میزنی آخرین بار چیه نگو اینارو
یونجی: شوخی کردم
شب شده بود تهیونگ خوابیده بود
یونجی : انگار واقعا قراره بمیرم
دلم واسه تهیونگ میسوزه فقط منو داره
چرا خوابم نمیبره
یونجی رفت بالای پشت بوم بیمارستان
تهیونگ بیدار شد دید یونجی نیست
یونجی: ببخشید تهیونگ ولی من توان درد رو ندارم
تهیونگ اومد پشت بوم یونجی رو دید
تهیونگ: یونجییی لطفا نکن بیا پایین
یونجی: زندگی من دیگه تمومه بهتره خودم تمومش کنم دلم میخواد گریه کنم ولی گریم نمیاد
یونجی: لطفا منو ببخش تهیونگ....
یونجی پرید
تهیونگ: نهههه
تهیونگ دست یونجی رو گرفت
یونجی: لطفا ولم کن بمیرم
تهیونگ: تو اومدی تو زندگیم منو عاشق و وابسته خودت کردی نامردیه که الان ولم کنی
مگه قول ندادیم تا همیشه باهم باشیم
یونجی : شاید زندگی بعدی
تهیونگ: من این زندگی لازمت دارم
تهیونگ یونجی رو کشید بالا محکم بغلش کرد دوتایی باهم گریه میکردن
یونجی: ببخشید اگه دلم از زندگی پره رو تو خالیش میکنم اخه فکر اینکه ولت کنم حس خفگی میکنم
تهیونگ: تو قرار نیست منو ول کنی لطفا بیا بریم
تهیونگ یونجی رو بغل کرد بردش اتاقش
تهیونگ: یونجی من میرم آب بگیرم
تهیونگ رفت
تهیونگ :من میخوام آزمایش بدم که کلیه ام به یونجی میخوره
دکتر: باشه نیم ساعت دیگه جوابش میاد
دکتر: خوشبختانه میخوره
دکتر: لطفا کاری کنید یونجی ناراحت نشه اگه ناراحت شه عملش خوب پیش نمیره بعد عمل هم حالش بد میشه
تهیونگ: لطفا به یونجی نگید که من بهش کلیه میخوام بدم
دکتر: حتما
یونجی: تهیونگ اومدی
تهیونگ: اره رفتم آب خریدم تو میخوای
یونجی: نه فقط بیا میخوام سیر نگاهت کنم شاید این آخرین بار باشه
تهیونگ: بیا منم میخوام سیر نگات کنم لطفا دستمو ول نکن
دکتر اومد: یونجی خانم تبریک میگم کلیه براتون پیدا شدهههه یکی اهدا شده
یونجی از شدت ذوق گریش گرفته بوددد و تهیونگ رو بغل کرد
یونجی: تهیونگ دیدی بلاخره پیدا شد
تهیونگ: خیلیییی خوشحالممممم
یونجی: از کسی که کلیه داده خیلی ممنونم تهیونگ عشقممم دیگه کنار هم میمونیم
تهیونگ: اره عزیزم
دکتر: فردا شب عمل میشین
یونجی: تهیونگ تو عمل کنارم باش دستمو ول نکن
تهیونگ: باشه کنارتم
فردا شب
یونجی: دارن بیهوشم میکنن تهیونگ دستمو ول نکن
تهیونگ: ولت نمیکنم
یونجی رو بردن اتاق عمل
تهیونگ رو هم بردن اتاق عمل تا کلیه شو بده به یونجی
عمل یونجی موفقیت آمیز بود:)
یونجی بهوش اومد بردنش اتاقش دید یه نامه روی میزه و تهیونگ هم نیست......
لطفا فحش ندید گوشام درد گرفت✨️🤣🌓🫂
دکتر: نارسایی کلیه دارن علائمش بیهوشی کوتاه مدته
باید زودتر پیوند انجام بده و گرنه میمیره
تهیونگ: درصد زنده موندن زیر عمل چقدره
دکتر:۳ درصد
تهیونگ خشکش زده بود
یونجی حرفاشونو شنید
تهیونگ: یونجی!
یونجی: هیچی نگو فقط محکم بغلم کن
تهیونگ محکم یونجی رو بغل گرفت
یونجی: ببخشید قراره تنهات بزارم
تهیونگ: این حرفارو نزن لطفا من میبرمت خارج پیش بهترین دکترا
یونجی: لبخند تلخی ضد گفت: شوخی کردم من امید دارم من نمی میرم
یونجی: تهیونگ من دلم میخواد برای آخرین برم یه جای بلند آسمون شب رو نگاه کنم
تهیونگ: قربونت برم این حرفا چیه میزنی آخرین بار چیه نگو اینارو
یونجی: شوخی کردم
شب شده بود تهیونگ خوابیده بود
یونجی : انگار واقعا قراره بمیرم
دلم واسه تهیونگ میسوزه فقط منو داره
چرا خوابم نمیبره
یونجی رفت بالای پشت بوم بیمارستان
تهیونگ بیدار شد دید یونجی نیست
یونجی: ببخشید تهیونگ ولی من توان درد رو ندارم
تهیونگ اومد پشت بوم یونجی رو دید
تهیونگ: یونجییی لطفا نکن بیا پایین
یونجی: زندگی من دیگه تمومه بهتره خودم تمومش کنم دلم میخواد گریه کنم ولی گریم نمیاد
یونجی: لطفا منو ببخش تهیونگ....
یونجی پرید
تهیونگ: نهههه
تهیونگ دست یونجی رو گرفت
یونجی: لطفا ولم کن بمیرم
تهیونگ: تو اومدی تو زندگیم منو عاشق و وابسته خودت کردی نامردیه که الان ولم کنی
مگه قول ندادیم تا همیشه باهم باشیم
یونجی : شاید زندگی بعدی
تهیونگ: من این زندگی لازمت دارم
تهیونگ یونجی رو کشید بالا محکم بغلش کرد دوتایی باهم گریه میکردن
یونجی: ببخشید اگه دلم از زندگی پره رو تو خالیش میکنم اخه فکر اینکه ولت کنم حس خفگی میکنم
تهیونگ: تو قرار نیست منو ول کنی لطفا بیا بریم
تهیونگ یونجی رو بغل کرد بردش اتاقش
تهیونگ: یونجی من میرم آب بگیرم
تهیونگ رفت
تهیونگ :من میخوام آزمایش بدم که کلیه ام به یونجی میخوره
دکتر: باشه نیم ساعت دیگه جوابش میاد
دکتر: خوشبختانه میخوره
دکتر: لطفا کاری کنید یونجی ناراحت نشه اگه ناراحت شه عملش خوب پیش نمیره بعد عمل هم حالش بد میشه
تهیونگ: لطفا به یونجی نگید که من بهش کلیه میخوام بدم
دکتر: حتما
یونجی: تهیونگ اومدی
تهیونگ: اره رفتم آب خریدم تو میخوای
یونجی: نه فقط بیا میخوام سیر نگاهت کنم شاید این آخرین بار باشه
تهیونگ: بیا منم میخوام سیر نگات کنم لطفا دستمو ول نکن
دکتر اومد: یونجی خانم تبریک میگم کلیه براتون پیدا شدهههه یکی اهدا شده
یونجی از شدت ذوق گریش گرفته بوددد و تهیونگ رو بغل کرد
یونجی: تهیونگ دیدی بلاخره پیدا شد
تهیونگ: خیلیییی خوشحالممممم
یونجی: از کسی که کلیه داده خیلی ممنونم تهیونگ عشقممم دیگه کنار هم میمونیم
تهیونگ: اره عزیزم
دکتر: فردا شب عمل میشین
یونجی: تهیونگ تو عمل کنارم باش دستمو ول نکن
تهیونگ: باشه کنارتم
فردا شب
یونجی: دارن بیهوشم میکنن تهیونگ دستمو ول نکن
تهیونگ: ولت نمیکنم
یونجی رو بردن اتاق عمل
تهیونگ رو هم بردن اتاق عمل تا کلیه شو بده به یونجی
عمل یونجی موفقیت آمیز بود:)
یونجی بهوش اومد بردنش اتاقش دید یه نامه روی میزه و تهیونگ هم نیست......
لطفا فحش ندید گوشام درد گرفت✨️🤣🌓🫂
۲۰.۵k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.