پارت¹⁶
نکته:بگم که جین یجورایی دکتری بلد بود درسشو خونده بود
جین یذره طول کشید تا بخونتش
جیمین:جین چی شده این چیه؟
شوگا:راست میکه این چیه؟
ویو جین:
وقتی خوندمش از شدت شوک کاغذ از دستم افتاد
شپگا:بگو چی شده بگو
جین:ا.ت...مطمعنی...مثبته...نشون دکت..ر ..داد..ی...ا..این..چ.چیه؟
کوک انگار از حرفام شکه شده بود تفنگو پرت کردو اومد سمتم یقمو گرفتو گفت
_این چیه مگه جین جواب بده(داد)
جین:ا....ا.ت
_بگووو دیگههه لعنتی
جین:ا.ت تومور...م..مغ..زی....د..داره....
در همون لحضه لیسا سرو کلش پیدا شد و داد زد ا.تتتتتتت چتتت شدهههه
ویو لیسا:داخل حمام بودم که با صدای جیغو ناله ی کسی ترسیدم سریع از حمام اومدم بیرون لباس پوشیدم و موهامو خشک کروم رفتم تو حیاط که یهو دیدم جین گفت ا.ت تومور مغزی داره بعدش چشمم به ا.ت افتاد که با سرو وعض خونی افتاده بود
داد زدم
ا.تتتت باا دوستمم چیکارر کردید عوضیاااا دویدم سمتش و سرشو گرفتم بالا
ا.ت ا.ت جونم حالت خوبه؟قربونت بشم درد نداری؟الهی بمیرم برات کاش بجای تو من بودم(هق زدن شدید)
ا.تتتت قولل بدهه بگووو تو نمیمری بگوو پیشم میمونی
برگشتم سمتشون داد زدم
نامردا شما وجدان ندارید چطور دلتون میاد ها؟چطور دلتون میاد با دوستم چیکار کردید خجالت بکشید چر..ا چرا با یه دختر این کارو کردید دیگه نتوستم تاقت بیارمو افتادم زمین
هقق مگه شما وجدان ندارید چرا چرا حتا اکه دختراهم میزنید ولی چرا دوست من؟اون چیکار کرده بود که الانم باید اینجوری تقاص پس بدهههه؟(دادو هق زدن)
ویو ا.ت:حرفاشو میشنیدم ولی نمیتونستم اصلا چیزی بگم
دستمو بزور سمت دستش بردمو دستشو اروم گرفتم
لیسا:ا.ت...ا.ت حالت خوبه؟اجی جونم خوبی؟
+با صدای ضعیفی نالیدم....میدونی..م...منم با..باید میمردم نمیخاد ناراحت باشی...اد..ادما ..میمیرن..چ..چه زود...چه...د..دیر
ویو کوک:با حرفی که جین زد سر جام خشک موندم نگاهم به چهره ی معصوم ا.ت رفت.....فقطو فقط داشتم همینطوری نگاش میکردم
به صورتش به صورت خونیش نگاه میکردم با دستایه خودم این بلارو سرش اوردم م..من .،چط..چطور...
به خودم اومدم سریع رفتم سمتش
نشستم پیشش
_ا..ت...خ.،خوبی؟(داد)
لیسا هولم داد روم خیمه زدو گفت:مردک بخاطرتو دوست من ت این حاله حالا میای اینو میگی؟ویه مشت توی صورتم خالی کرد
_حق داری تقصیر منه همه چیز تقصیر منه(گریه)
از روم پاشد و رفت یه گوشه گریه میکردپ به ا.ت نگاه میکرد سریع پاشدم اروم براید استایل بغلش کردمو به رفتم توی عمارت
متوجه شدم با دستایه کوچولوش پیرهنمو گرفته
_ی..یا ا..ت عز..یزم خ..خوب میشی نگ..نگران نباش...با..باشه؟
گذاشتمش روی مبل سریع زنگ زدم دکتر شخصیم بیاد....
تا پارت بعدی خدافظ
عر سر این پارت نزدیک بود عر بزنم
جین یذره طول کشید تا بخونتش
جیمین:جین چی شده این چیه؟
شوگا:راست میکه این چیه؟
ویو جین:
وقتی خوندمش از شدت شوک کاغذ از دستم افتاد
شپگا:بگو چی شده بگو
جین:ا.ت...مطمعنی...مثبته...نشون دکت..ر ..داد..ی...ا..این..چ.چیه؟
کوک انگار از حرفام شکه شده بود تفنگو پرت کردو اومد سمتم یقمو گرفتو گفت
_این چیه مگه جین جواب بده(داد)
جین:ا....ا.ت
_بگووو دیگههه لعنتی
جین:ا.ت تومور...م..مغ..زی....د..داره....
در همون لحضه لیسا سرو کلش پیدا شد و داد زد ا.تتتتتتت چتتت شدهههه
ویو لیسا:داخل حمام بودم که با صدای جیغو ناله ی کسی ترسیدم سریع از حمام اومدم بیرون لباس پوشیدم و موهامو خشک کروم رفتم تو حیاط که یهو دیدم جین گفت ا.ت تومور مغزی داره بعدش چشمم به ا.ت افتاد که با سرو وعض خونی افتاده بود
داد زدم
ا.تتتت باا دوستمم چیکارر کردید عوضیاااا دویدم سمتش و سرشو گرفتم بالا
ا.ت ا.ت جونم حالت خوبه؟قربونت بشم درد نداری؟الهی بمیرم برات کاش بجای تو من بودم(هق زدن شدید)
ا.تتتت قولل بدهه بگووو تو نمیمری بگوو پیشم میمونی
برگشتم سمتشون داد زدم
نامردا شما وجدان ندارید چطور دلتون میاد ها؟چطور دلتون میاد با دوستم چیکار کردید خجالت بکشید چر..ا چرا با یه دختر این کارو کردید دیگه نتوستم تاقت بیارمو افتادم زمین
هقق مگه شما وجدان ندارید چرا چرا حتا اکه دختراهم میزنید ولی چرا دوست من؟اون چیکار کرده بود که الانم باید اینجوری تقاص پس بدهههه؟(دادو هق زدن)
ویو ا.ت:حرفاشو میشنیدم ولی نمیتونستم اصلا چیزی بگم
دستمو بزور سمت دستش بردمو دستشو اروم گرفتم
لیسا:ا.ت...ا.ت حالت خوبه؟اجی جونم خوبی؟
+با صدای ضعیفی نالیدم....میدونی..م...منم با..باید میمردم نمیخاد ناراحت باشی...اد..ادما ..میمیرن..چ..چه زود...چه...د..دیر
ویو کوک:با حرفی که جین زد سر جام خشک موندم نگاهم به چهره ی معصوم ا.ت رفت.....فقطو فقط داشتم همینطوری نگاش میکردم
به صورتش به صورت خونیش نگاه میکردم با دستایه خودم این بلارو سرش اوردم م..من .،چط..چطور...
به خودم اومدم سریع رفتم سمتش
نشستم پیشش
_ا..ت...خ.،خوبی؟(داد)
لیسا هولم داد روم خیمه زدو گفت:مردک بخاطرتو دوست من ت این حاله حالا میای اینو میگی؟ویه مشت توی صورتم خالی کرد
_حق داری تقصیر منه همه چیز تقصیر منه(گریه)
از روم پاشد و رفت یه گوشه گریه میکردپ به ا.ت نگاه میکرد سریع پاشدم اروم براید استایل بغلش کردمو به رفتم توی عمارت
متوجه شدم با دستایه کوچولوش پیرهنمو گرفته
_ی..یا ا..ت عز..یزم خ..خوب میشی نگ..نگران نباش...با..باشه؟
گذاشتمش روی مبل سریع زنگ زدم دکتر شخصیم بیاد....
تا پارت بعدی خدافظ
عر سر این پارت نزدیک بود عر بزنم
۸.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.