رمان(مجری های سکوت)پارت ۲۳
سلام مجدد گشنگام.
اینم پارت ۲۳:
ادامه ویو جونگ هی:
اما چند روز بعد یه مراسم مافیایی بود که چدتا آدم رو میدزدن و توی اون مراسم اونارو میفروشن.
مراسم ساعت ۹ شب شروع میشد و پایان مراسم نامعلوم بود چون مافیاها باهم دیگه نوشیدنی میخوردن.
کلی هم باهم صحبت میکنن. از طرفی هم منو سوهو از اون مراسم متنفر بودیم چون اون شب توی اون مراسم بود که مین هیوک نزدیک بود به خاطر مین سونگ به یوجونگ دست درازی کنه.
توی همین فکر بودم که...
سوهو: جونگ هی؟!
جونگ هی: عا چی بله؟
سوهو: حواست نیستا به چی فک میکردی؟
جونگ هی: عا نه نه چیز مهمی نیست. چیزی میخواستی بگی؟
سوهو: خــب کسی که اون شب فروخته میشه یه دختر جوونه و کسی که اونو دزدیده و میخواد بفروشتش مین سونگه. میترسم که نکنه اون یوجونگ باشه.
جونگ هی: هی این فکرا رو از ذهنت بنداز بیرون اون یوجونگ نیست مطمئن باش. اما...اون دختر اهل کجاس؟
سوهو: کره ای فرانسوی.
جونگ هی: پدر و مادرش چی؟
سوهو:مادرش کره ای بوده و پدرش هم کره ای فرانسوی. اما هردوشون مُردن.
جونگ هی: خواهر یا برادری نداره؟
سوهو: یه برادر بزرگتر داره که چند وقت پیش از دستش داده.
جونگ هی: مشخصاتش دقیقا مثل یوجونگه.
سوهو: واسه همون به شک افتادم.
جونگ هی: به هر حال شب مراسم میفهمیم.
سوهو: درسته.
پرش زمانی به روز مراسم(۱ ساعت قبل مراسم):
ویو سوهو:
یک ساعت دیگه شروع مراسمه توی یه سالن اختصاصی برگزار میشه.
رفتیم لباسامون رو عوض کردیم بعد لنزامون هم گذاشتیم تقریبا آماده بودیم که وسایلامونم برداشتیم و
رفتیم پارکینگ سوار ماشینمون شدیم این بار جونگ هی رانندگی میکرد.
سالن اختصاصی نزدیک پنت هاوس ما بود.
جونگ هی: راستی سوهو سند پنت هاوس و دوتا ماشین رو که مین سونگ به نام ما زده بود کجا گذاشتی؟
سوهو: توی همون جایی که خودت میدونی.
جونک هی: احمق جون اگه میدونستم کجاس که نمیپرسیدم.
سوهو: ببینم آلزایمر داری؟
جونگ هی: نه چطور؟!
سوهو: قبلا بهت گفتم که کجاس یکم به اون مغزت فشار بیار.
جونگ هی(بعد یه مکث کوتاه و با یه نیشخند):...آهان الان یادم اومد.
سوهو: از دست تو.
جونگ هی: باشه حالا آسمون که به زمین نیومد.
بعد ۱ ساعتی رسیدیم مراسم تقریبا شروع شده بود.
مستقیم رفتیم سمت پارکینگ که ماشین رو پارک کنیم.
همه ی ماشینایی که بقیه پارک کرده بودن مثل این ماشین ما بودن بعضی از مسئولای پارکینگ که وظیفشون پارک کردن ماشین بود،
یه جوری با ماشینا رفتار میکردن که انگار ماشینا پادشاهی چیزی هستن.
از ماشین پیاده شدیم... یکی از خدمتکارا که انگار مسئول پارکینگ بود اومد جلوتر مثل اینکه اسمش سو هانول بود...
هانول: سلام خوش اومدین.
جونگ هی: ممنون ولی چرا با ماشینا مثل پادشاها رفتار میکنید.
هانول: جناب خودتون میدونید که ماشین مافیاها مثل ماشین خودتون خیلی گرون قیمتن بیشتر از چند صد میلیارد وون هستن که خیلی زیاده اگه ماشینا خراشی روشون بیفته ما باید پولش رو بدیم.
سوهو: حالا چند صد میلیارد وون مگه چقد زیاده!
هانول(باخنده): قربان برای شما چیزی نیست ولی برای ماها زیاده.
جونگ هی(با خنده): آهان اوکی.
هانول: ولی قربان هردوی شما مثل بقیه مافیاها واقعا خیلی خوش تیپ و خوش قیافه هستین...عا بیاین سالن اصلی از این طرفه من راهنماییتون میکنم.
سوهو: اوکی.
دنبالش رفتیم و رسیدیم به سالن اصلی جلوی در ورودی چندتا نگهبان گذاشته بودن.
رفتیم داخل...
از ما کارت یا اس ام اس دعوت میخواستن.
برای ما اس ام اس دعوت فرستاده بودن.
وفتی نشونشون دادیم قبول کردن و ماهم رفتیم داخل که یهو....
بای تا پارت.ـ.ـ.ـ.ـ.حمایت لطفا🥺🥺🥹
اینم پارت ۲۳:
ادامه ویو جونگ هی:
اما چند روز بعد یه مراسم مافیایی بود که چدتا آدم رو میدزدن و توی اون مراسم اونارو میفروشن.
مراسم ساعت ۹ شب شروع میشد و پایان مراسم نامعلوم بود چون مافیاها باهم دیگه نوشیدنی میخوردن.
کلی هم باهم صحبت میکنن. از طرفی هم منو سوهو از اون مراسم متنفر بودیم چون اون شب توی اون مراسم بود که مین هیوک نزدیک بود به خاطر مین سونگ به یوجونگ دست درازی کنه.
توی همین فکر بودم که...
سوهو: جونگ هی؟!
جونگ هی: عا چی بله؟
سوهو: حواست نیستا به چی فک میکردی؟
جونگ هی: عا نه نه چیز مهمی نیست. چیزی میخواستی بگی؟
سوهو: خــب کسی که اون شب فروخته میشه یه دختر جوونه و کسی که اونو دزدیده و میخواد بفروشتش مین سونگه. میترسم که نکنه اون یوجونگ باشه.
جونگ هی: هی این فکرا رو از ذهنت بنداز بیرون اون یوجونگ نیست مطمئن باش. اما...اون دختر اهل کجاس؟
سوهو: کره ای فرانسوی.
جونگ هی: پدر و مادرش چی؟
سوهو:مادرش کره ای بوده و پدرش هم کره ای فرانسوی. اما هردوشون مُردن.
جونگ هی: خواهر یا برادری نداره؟
سوهو: یه برادر بزرگتر داره که چند وقت پیش از دستش داده.
جونگ هی: مشخصاتش دقیقا مثل یوجونگه.
سوهو: واسه همون به شک افتادم.
جونگ هی: به هر حال شب مراسم میفهمیم.
سوهو: درسته.
پرش زمانی به روز مراسم(۱ ساعت قبل مراسم):
ویو سوهو:
یک ساعت دیگه شروع مراسمه توی یه سالن اختصاصی برگزار میشه.
رفتیم لباسامون رو عوض کردیم بعد لنزامون هم گذاشتیم تقریبا آماده بودیم که وسایلامونم برداشتیم و
رفتیم پارکینگ سوار ماشینمون شدیم این بار جونگ هی رانندگی میکرد.
سالن اختصاصی نزدیک پنت هاوس ما بود.
جونگ هی: راستی سوهو سند پنت هاوس و دوتا ماشین رو که مین سونگ به نام ما زده بود کجا گذاشتی؟
سوهو: توی همون جایی که خودت میدونی.
جونک هی: احمق جون اگه میدونستم کجاس که نمیپرسیدم.
سوهو: ببینم آلزایمر داری؟
جونگ هی: نه چطور؟!
سوهو: قبلا بهت گفتم که کجاس یکم به اون مغزت فشار بیار.
جونگ هی(بعد یه مکث کوتاه و با یه نیشخند):...آهان الان یادم اومد.
سوهو: از دست تو.
جونگ هی: باشه حالا آسمون که به زمین نیومد.
بعد ۱ ساعتی رسیدیم مراسم تقریبا شروع شده بود.
مستقیم رفتیم سمت پارکینگ که ماشین رو پارک کنیم.
همه ی ماشینایی که بقیه پارک کرده بودن مثل این ماشین ما بودن بعضی از مسئولای پارکینگ که وظیفشون پارک کردن ماشین بود،
یه جوری با ماشینا رفتار میکردن که انگار ماشینا پادشاهی چیزی هستن.
از ماشین پیاده شدیم... یکی از خدمتکارا که انگار مسئول پارکینگ بود اومد جلوتر مثل اینکه اسمش سو هانول بود...
هانول: سلام خوش اومدین.
جونگ هی: ممنون ولی چرا با ماشینا مثل پادشاها رفتار میکنید.
هانول: جناب خودتون میدونید که ماشین مافیاها مثل ماشین خودتون خیلی گرون قیمتن بیشتر از چند صد میلیارد وون هستن که خیلی زیاده اگه ماشینا خراشی روشون بیفته ما باید پولش رو بدیم.
سوهو: حالا چند صد میلیارد وون مگه چقد زیاده!
هانول(باخنده): قربان برای شما چیزی نیست ولی برای ماها زیاده.
جونگ هی(با خنده): آهان اوکی.
هانول: ولی قربان هردوی شما مثل بقیه مافیاها واقعا خیلی خوش تیپ و خوش قیافه هستین...عا بیاین سالن اصلی از این طرفه من راهنماییتون میکنم.
سوهو: اوکی.
دنبالش رفتیم و رسیدیم به سالن اصلی جلوی در ورودی چندتا نگهبان گذاشته بودن.
رفتیم داخل...
از ما کارت یا اس ام اس دعوت میخواستن.
برای ما اس ام اس دعوت فرستاده بودن.
وفتی نشونشون دادیم قبول کردن و ماهم رفتیم داخل که یهو....
بای تا پارت.ـ.ـ.ـ.ـ.حمایت لطفا🥺🥺🥹
۱.۱k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.