✦ادامه ویو کوک✦

✦ادامه ویو کوک✦

ولی فکر نکنم اون دیگه منو دوست داشته باشه (بازم میگم بعدا میفهمید چرا) وقتی تو بار بهم حقیقتو گفت فقط واسم خیلی دردناک بود اما الان میفهمم چه حسی داشته درکش میکنم.....
......
(پایان ویو کوک)
.........
✦ویو بانیو✦
.......
قبلا آدرس اینجارو ازش گرفتم اما مث اینکه ایندفعه جیمین اینجاس چون دفعه قبلی نبودش.... رفتم و زنگ زدم و جیمین درو باز کرد
خونه قشنگی بود دوطبقه بود و 4 تا اتاق داشت اما مثل همیشه هیچ چیزی عوض نشده بود و حس حال همون گذشته بود
جیمین : خوب اگه براندازیت تموم شد بیا بشین
بانیو : داشتم پیش خودم میگفتم این خونه چقد زشته
جیمین : سلیقه داداشته
بانیو : چون از شما نظر خواسته این شکلی شده😂
جیمین : هر هر هر رو اب بخندی
بانیو : حالا فعلا ولش چه خبرا ؟ ترکیه خوش گذشت ؟
جیمین : جایی که تو داداشت نباشید بهشته😂
بانیو : 😐
بانیو : میرم نسکافه بیارم
جیمین : نمیخوای بدونی من چی میخورم؟
بانیو : نه واسم مهم نیس
جیمین : باشه حالا قهر نکن
بانیو : (سکوت..)
جیمین : قهر نکن دیگهههه
بانیو : فقط همین یه بار میبخشمت
✦ویو جیمین✦
یه لحظه وقتی رفتاراشو دیدم از خودم بدم اومد که چرا دارم انتقام خواهرم رو از این دختر میگرم اونم دختری که از هیچی خبر نداره و نمیدونه چی در انتظارشه واقعا عذاب وجدان میگیرم
×××××××××××××××××××××××××××
لطفا لایک و کامنت بزارید اگه همینجوری بخونی حرامه......