زندگی یک شیطان
پارت 8
وقتی رفتم تو سه تا مرد دیدم که وضعیت ناجوری داشتن و کلی مست کرده بودن وسطی خندید و گفت چ خوب که با پای خودت اومدی خواستم فرار کنم ولی یکی دیگشون پشتم بود
ویو کوک
برگشتم ب دنیای خودمون حلو در عمارت بودم که از کیلومتر ها اونور تر یه صدای جیغ اومد ب نظرم آشنا بود دقیقا جایی ظاهر شدم که صدا ازش میومد یه کلبه بود رفتم تو دیدم چهارتا مرد می خواستن به پگی دست درازی کنن رگ گردنم زد بیرون داد زد و گفتم که ولش کن برگشتن سمتم و پگی از دستشون در رفت و اومد پشتم وایستاد موهاش ریخته بودن رو صورتش با اون چتری هاش خیلی کیوت بود
8هی تو دیگه کی هستی
*لزومی نمیبینم بهت توضیح بدم
8پس از خونه من گم شو برو بیرون
وقتی این حرفو گفت خون از کل بدنش پمپاژ شد به بیرون و افتاد مرد برگشتم سمت سه تا مرد دیگه که کپ کرده بودن و گفتم
*خوب دیدین که سرنوشت این دوستتون اینجوری شد شما هم اگه نمی خواید اینجوری بشین زود از این خانوم معذرت خواهی کنین
یکیشون زانو زد و گریه و زاری کرد و کلی فحش ب خودش داد اما اون دوتای دیگه که خیلی مست بودن قبول نکردن و زبون درازی کردم که یهویی اونا هم مث دوستشون مردن
ویو پگی
دیدم کوک رفت سمت اون مرده که زانو زده بود و بهم گفت که بیرون وایستم رفتم بیرون خیلی ترسیده بودم قلبم تند تند میزد فک میکردم هر لحظه ممکنه از جاش در بیاد که یهویی جیغ بنفش اون مرد رفت هوا و کوک اومد بیرون
-چیکارش کردی
*اگه قرار بود تو بدونی بهت نمی گفتم برو بیرون
-کوک با اون مرد چیکار کردی
*مجبورم نکن حرفمو تکرار کنم از این کار اصن خوشم نمیاد
*تو حالت خوبه
-اهم ممنون که اومدی
*........
-ممنون
*.......
-یع خواهش می کنمی چیزی
*نمی گم چون خواهش نمی کنم تو هم پررو نشو چند بار بهت گفتم با من اینجوری حرف نزن
-مگ من چی گفتم
*حرف های بی خود
-ایششش
*میشه دیگه حرف نزنی ورژن ساکتت خیلی بهتره
-هوففففففففف نمیدونم چرا همه اینو میگن
کوک چپ چپ نگام کرد
-چیه
*هیچی
ادامه دارد.......
ببخشید کوتاه شد بقیه پارت هارو هم تونستم امروز میزارم نتونستم فردا
وقتی رفتم تو سه تا مرد دیدم که وضعیت ناجوری داشتن و کلی مست کرده بودن وسطی خندید و گفت چ خوب که با پای خودت اومدی خواستم فرار کنم ولی یکی دیگشون پشتم بود
ویو کوک
برگشتم ب دنیای خودمون حلو در عمارت بودم که از کیلومتر ها اونور تر یه صدای جیغ اومد ب نظرم آشنا بود دقیقا جایی ظاهر شدم که صدا ازش میومد یه کلبه بود رفتم تو دیدم چهارتا مرد می خواستن به پگی دست درازی کنن رگ گردنم زد بیرون داد زد و گفتم که ولش کن برگشتن سمتم و پگی از دستشون در رفت و اومد پشتم وایستاد موهاش ریخته بودن رو صورتش با اون چتری هاش خیلی کیوت بود
8هی تو دیگه کی هستی
*لزومی نمیبینم بهت توضیح بدم
8پس از خونه من گم شو برو بیرون
وقتی این حرفو گفت خون از کل بدنش پمپاژ شد به بیرون و افتاد مرد برگشتم سمت سه تا مرد دیگه که کپ کرده بودن و گفتم
*خوب دیدین که سرنوشت این دوستتون اینجوری شد شما هم اگه نمی خواید اینجوری بشین زود از این خانوم معذرت خواهی کنین
یکیشون زانو زد و گریه و زاری کرد و کلی فحش ب خودش داد اما اون دوتای دیگه که خیلی مست بودن قبول نکردن و زبون درازی کردم که یهویی اونا هم مث دوستشون مردن
ویو پگی
دیدم کوک رفت سمت اون مرده که زانو زده بود و بهم گفت که بیرون وایستم رفتم بیرون خیلی ترسیده بودم قلبم تند تند میزد فک میکردم هر لحظه ممکنه از جاش در بیاد که یهویی جیغ بنفش اون مرد رفت هوا و کوک اومد بیرون
-چیکارش کردی
*اگه قرار بود تو بدونی بهت نمی گفتم برو بیرون
-کوک با اون مرد چیکار کردی
*مجبورم نکن حرفمو تکرار کنم از این کار اصن خوشم نمیاد
*تو حالت خوبه
-اهم ممنون که اومدی
*........
-ممنون
*.......
-یع خواهش می کنمی چیزی
*نمی گم چون خواهش نمی کنم تو هم پررو نشو چند بار بهت گفتم با من اینجوری حرف نزن
-مگ من چی گفتم
*حرف های بی خود
-ایششش
*میشه دیگه حرف نزنی ورژن ساکتت خیلی بهتره
-هوففففففففف نمیدونم چرا همه اینو میگن
کوک چپ چپ نگام کرد
-چیه
*هیچی
ادامه دارد.......
ببخشید کوتاه شد بقیه پارت هارو هم تونستم امروز میزارم نتونستم فردا
۹.۲k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.