دختری از جنس جاسوس(پارت42)
(یه ماه بعد)
بکی و انیا و دامیان داشتن تو کوچه قدم میزدن یهو بکی دمتریوس رو میبینه تا میخواد بره پیشش یه دختر رو کنار دمتریوس میبینه
بکی:هوی دمتریوس بیریخت اون دیگه کیه
دمتریوس:اممممم… این…
ذهن دمتریوس:ظاهرا چاره ای نیست
دمتریوس:دوستمه
بکی:دوستت اها که اینطور میدونی چیه ما همین جا بهم میزنیم
دامیان:داداش تو دیگه تو خونه مجردی جایی نداری
دمتریوس:باشه بهم میزنیم
(فردا)
بکی:اقای مدیر من میخوام برگردم اتاق267
مدیر:نمیدونم این اتاق267چی داره همه عاشقشن
بکی:اجازه میدید یا نه
مدیر:باشه
بکی:و راستی من میخوام برم تو کلاسی که دامیان توشه امکانش هست
مدیر:باشه
بکی:اینا کین
دامیان:اینا هم اتاقی و دوستای جدید ما هستن
بکی:سلام من بکی هستم
دنیل:خوشبختم من دنیلم
مگی:منم مگی هستم
معلم:همه بشینن امروز یه دانش اموز جدید داریم
لوکا:سلام من لوکا بلک وود هستم
دامیان:بیا اینجا بشین
دنیل:راس میگه
بکی:بیا دیگه
ذهن لوکا:چه دختر خشگلی
انیا:همین جوری جا تنگه
دامیان:عیب نداره
لوکا:باشه
بکی و انیا و دامیان داشتن تو کوچه قدم میزدن یهو بکی دمتریوس رو میبینه تا میخواد بره پیشش یه دختر رو کنار دمتریوس میبینه
بکی:هوی دمتریوس بیریخت اون دیگه کیه
دمتریوس:اممممم… این…
ذهن دمتریوس:ظاهرا چاره ای نیست
دمتریوس:دوستمه
بکی:دوستت اها که اینطور میدونی چیه ما همین جا بهم میزنیم
دامیان:داداش تو دیگه تو خونه مجردی جایی نداری
دمتریوس:باشه بهم میزنیم
(فردا)
بکی:اقای مدیر من میخوام برگردم اتاق267
مدیر:نمیدونم این اتاق267چی داره همه عاشقشن
بکی:اجازه میدید یا نه
مدیر:باشه
بکی:و راستی من میخوام برم تو کلاسی که دامیان توشه امکانش هست
مدیر:باشه
بکی:اینا کین
دامیان:اینا هم اتاقی و دوستای جدید ما هستن
بکی:سلام من بکی هستم
دنیل:خوشبختم من دنیلم
مگی:منم مگی هستم
معلم:همه بشینن امروز یه دانش اموز جدید داریم
لوکا:سلام من لوکا بلک وود هستم
دامیان:بیا اینجا بشین
دنیل:راس میگه
بکی:بیا دیگه
ذهن لوکا:چه دختر خشگلی
انیا:همین جوری جا تنگه
دامیان:عیب نداره
لوکا:باشه
۳.۸k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.