part11(psycho lover)
از زبان ا/ت
گفتم: راستش بابت دوتا چیز اینجام که باید بهتون بگم گفت: بگو میشنوم
چقد آدم خوبیه فک نکنم به غیر از کارینا توی زندگیم کسی حرفامو گوش کرده باشه گفتم: اولن بابت اینکه بهم همچین اتاق و هم اتاقی خوبی دادین و زندگی خوبی بهم دادین متشکرم شما باعث شدید احساس کنم که منم آدم با ارزشی هستم گفت: خب حقیقت اینه که هستی
کارینا راست میگفت با اینکه آدم سردیه ولی مهربونه گفتم : ممنونم و دومی هم اینه که من تصمیمم رو گرفتم
گفت : که؟ گفتم: که بهتون کمک کنم اموالتون رو پس بگیرید گفت: ا/ت خیلی خوشحالم ولی مطمئنی خوب فکر کردی ؟ گفتم: حتی اگه اون واقعا پدرم باشه که نیست برای انتقام کارهای گذشته اش با من اینکارو می کنم گفت: من اگه جای تو بودم میبخشیدمش ولی اگه میخوام اموالمونو پس بگیریم بخاطر اینه که اون مال و ثروت مال خانواده های ما بوده
گفتم ؟اموالمون؟
گفت: آره...چیه؟..... نکنه فکر کردی فقط مال منه؟....فکر نکردی چرا از توهم کمک خواستم ؟
الان کم کم داشتم می فهمیدم چی به چیه گفتم: راستش فکر کردم فقط برای شماست که شروع کرد به قهقهه زدن
و گفت: وای.... ا/ت.... خیلی .....خوبی(خنده)
خنده هاش اجاره نمیداد درست حرف بزنه مگه این افسردگی نداشت چرا انقد میخنده؟
من گیج نگاهش می کردم که گفت:من اگه فقط برای خودم میخواستم باید از یه دختر کمک می گرفتم ؟(خنده)
گفتم: خیلی خب باشه من اشتباه کردم حالا اگه اجازه بدید من برم دیگه(خجالت )
رفتم بیرون خیلی حس بدی داشتم انگار ضایع شده بودم
از زبان جونگ کوک
وقتی اونجوری خنگ بازی در میآورد خندم گرفته بود یجوری میخندیدم اصلا یادم نبود پنج ساله یه لبخند ساده هم نزدم خنده هام تموم شدن داشتم به ا/ت فکر می کردم ...بعد پنج سال تنها کسی که تونست بعد از مرگ جی یونگ (خواهرش) منو بخندونه ا/ت بود
چطوری ممکنه من دوباره خندیدم؟ برای چند لحظه خوشحالی توی قلبم احساس کردم ...چقد این ا/ت چقد خاصه
گفتم: راستش بابت دوتا چیز اینجام که باید بهتون بگم گفت: بگو میشنوم
چقد آدم خوبیه فک نکنم به غیر از کارینا توی زندگیم کسی حرفامو گوش کرده باشه گفتم: اولن بابت اینکه بهم همچین اتاق و هم اتاقی خوبی دادین و زندگی خوبی بهم دادین متشکرم شما باعث شدید احساس کنم که منم آدم با ارزشی هستم گفت: خب حقیقت اینه که هستی
کارینا راست میگفت با اینکه آدم سردیه ولی مهربونه گفتم : ممنونم و دومی هم اینه که من تصمیمم رو گرفتم
گفت : که؟ گفتم: که بهتون کمک کنم اموالتون رو پس بگیرید گفت: ا/ت خیلی خوشحالم ولی مطمئنی خوب فکر کردی ؟ گفتم: حتی اگه اون واقعا پدرم باشه که نیست برای انتقام کارهای گذشته اش با من اینکارو می کنم گفت: من اگه جای تو بودم میبخشیدمش ولی اگه میخوام اموالمونو پس بگیریم بخاطر اینه که اون مال و ثروت مال خانواده های ما بوده
گفتم ؟اموالمون؟
گفت: آره...چیه؟..... نکنه فکر کردی فقط مال منه؟....فکر نکردی چرا از توهم کمک خواستم ؟
الان کم کم داشتم می فهمیدم چی به چیه گفتم: راستش فکر کردم فقط برای شماست که شروع کرد به قهقهه زدن
و گفت: وای.... ا/ت.... خیلی .....خوبی(خنده)
خنده هاش اجاره نمیداد درست حرف بزنه مگه این افسردگی نداشت چرا انقد میخنده؟
من گیج نگاهش می کردم که گفت:من اگه فقط برای خودم میخواستم باید از یه دختر کمک می گرفتم ؟(خنده)
گفتم: خیلی خب باشه من اشتباه کردم حالا اگه اجازه بدید من برم دیگه(خجالت )
رفتم بیرون خیلی حس بدی داشتم انگار ضایع شده بودم
از زبان جونگ کوک
وقتی اونجوری خنگ بازی در میآورد خندم گرفته بود یجوری میخندیدم اصلا یادم نبود پنج ساله یه لبخند ساده هم نزدم خنده هام تموم شدن داشتم به ا/ت فکر می کردم ...بعد پنج سال تنها کسی که تونست بعد از مرگ جی یونگ (خواهرش) منو بخندونه ا/ت بود
چطوری ممکنه من دوباره خندیدم؟ برای چند لحظه خوشحالی توی قلبم احساس کردم ...چقد این ا/ت چقد خاصه
۱۵.۸k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲