آروم اشک میریخت و طلب بخشش میکرد

آروم اشک میریخت و طلب بخشش میکرد
اما دختر با بیرحمی او را طرد میکرد
خودش را از حسار دست جیمین از جنس طناب آزاد کرد
جیم ویو
انقدر مشت به سینه و دستاش زدم که منو ول کرد و از اتاق رفت بیرون و در رو بست
حالم اصلا خوب نبود
روی زمین نشستمو گریه کردم ساعت ۸ شب بود رفتم پایین دو تا بطری ویسکی برداشتم و میخوردم بطری اول بطری دوم بطری سومو برداشتم باز کردم یه لیوان ریختم نصفشو خوردمو کوبوندمش به میز
به ساعت نگاه کردم ساعت یازده بود
بلند شدم هرچی دستم میومد میشکوندم
که کلید توی قفل در چرخید
جونگ کوک بود بغلش کردم جز به جز صورتشو بوسیدم لبمو روی لباش گذاشتم و به نرمی میبوسیدم
_دلم برات تنگ شده بود دلم برای چشمات لبات همچیت
نویسنده ویو
جیمین بود
ولی دخترک انقدر مست بود که جیمین رو با جونگ کوک اشتباه گرفته بود
پسرک با تعجب به حرکات عشقش نگاه میکرد
فکر میکرد اون بخشیدتش خونه رو نگاه کرد همچی شکسته بود و سه تا بطری ویسکی خالی دید
پسرک رو بوسید
اونم بعد چند وقت....
نمیخواست باور کنه اون مسته
میخواست همیشه همینطوری باشه

میدونممم کمه ولی شما شرطامو کامل نکردینننننننننن
بخاطر گل روی بعضیاتون گذاشتم
شرط این پارت ۵۰ لایک
شرط پارت قبل باید تکمیل شه تا بعدیو بزارم
بایییی



#جونگ_کوک #جیمین #تهیونگ #جیهوپ
#شوگا #جین #نامجون #بی_تی_اس
#بلک_پینک #ایتزی #توایس #استری_کیدز
#فیک #داستان #رمان