ادامه وقتی بعد از سه بار فرار میگیرتت (درخواستی) هوانگ این یوپ

پارت۲

شب

ویو ا.ت
شب بود و من ۳ بار به این یوپ زنگ زدم ولی جواب نداد بهم پیام داد که من سر کار برای فیلم برداریم
منم دیگه بهش زنگ نزدم و گفتم اگه زنگ بزنم دوباره دعوام میکنه و زنگ نزدم
داشتم شام درست میکردم که صدای در اومد
^سلام...خسته نباشید
*اوهوم...
^این چرا وقتی میره بیرون و میاد ۱۸۰ درجه رفتارش تغییر میکنه (توی ذهنش)
شام رو کشیدم و گذاشتم سر سفره
^شام حاضره
*باشه

ویو ا.ت
اومد سر میز و کمی از غذا خورد
بعد هم میخواست بلند شه بره
اعصابم خورد شده بود
از صبح باهام سرده و درست غذا نمیخوره
^چرا غذا تو نخوردی ها
*چون که سیر بودم
^چرا سیر بودی ...توکه نه نهار خوردی نه صبحانه و الان هم شام نمیخوری ؟
*ا.ت...ول کن دیگه...چرا همش غر میزنی خستم کردی دیگه (کمی داد)
^چرا داد میزنی ...مگه من چیکار کردم ...من الان باید عصبی باشم (کمی داد)
*ا.ت ول کن دیگه خستم
و رفت
^هوووف خسته شدم دیگه
رفتم توی اتاق این یوپ اون ور به من بود و....

پایان پارت ۲