اى قرار جان ز داغت بى قرارى می کنم
اى قرار جان ز داغت بى قرارى می کنم
رفتى و من تا که هستم سوگوارى می کنم
گر نباشد بیم طعن دشمنان یا فاطمه
روز و شب در پیش قبرت آه و زارى مى کنم
گر بخشکد اشک من یا قره ی العین رسول
در عزایت خون دل از دیده جارى می کنم
بر خزان عمرت اى ریحانه باغ نبى
گریه پیوسته چون ابر بهارى می کنم
هر چه می خواهم نگریم پیش طفلانت ولى
از غم دل گریه بى اختیارى مى کنم
خود نهال آرزویم را به گل کردم دریغ
از سرشک دیده آنرا آبیارى می کنم
روزها در خانه طفلان را تسلى مى دهم
شب کنار قبر تو شب زنده دارى مى کنم
من که خود مشکل گشایم از غم هجران تو
مشکلى افتاده در کارم که زارى می کنم
جان من در خاک رفت و زنده ام من اى عجب
صبر من از دست رفت و بردبارى مى کنم
#موید
رفتى و من تا که هستم سوگوارى می کنم
گر نباشد بیم طعن دشمنان یا فاطمه
روز و شب در پیش قبرت آه و زارى مى کنم
گر بخشکد اشک من یا قره ی العین رسول
در عزایت خون دل از دیده جارى می کنم
بر خزان عمرت اى ریحانه باغ نبى
گریه پیوسته چون ابر بهارى می کنم
هر چه می خواهم نگریم پیش طفلانت ولى
از غم دل گریه بى اختیارى مى کنم
خود نهال آرزویم را به گل کردم دریغ
از سرشک دیده آنرا آبیارى می کنم
روزها در خانه طفلان را تسلى مى دهم
شب کنار قبر تو شب زنده دارى مى کنم
من که خود مشکل گشایم از غم هجران تو
مشکلى افتاده در کارم که زارى می کنم
جان من در خاک رفت و زنده ام من اى عجب
صبر من از دست رفت و بردبارى مى کنم
#موید
۲۷۰
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.