به نام عشق
به نام عشق
PART 2 *
جیمین : چرا غذا نخوردی
ملودی : بدون تو نمیشه هیونگ
جیمین : من رژیم دارم
ملودی : جیمینا تو همه جوره عالی هستی لطفاً آنقدر خودت رو اذیت نکن
جیمین : اما ...
ملودی : اما چی هیچ امایی نمیتونه اینو تغییر بده
جیمین : برو غذات رو بخور
ملودی : رژیم دارم
جیمین : الان داری تقلید منو در میاری
ملودی : نخیر هیونگ
جیمین : پاشو بدنت به انرژی نیاز داره کارمون این روزا زیاده بدو
ملودی : جیمینا اینا رو میدونی اینجوری میکنی
جیمین : چجوری
ملودی : هیونگ لطفاً لطفاً بیا بریم غذا بخوریم لطفاً
جیمین : خیلی خوب
ملودی : آخجون ( ذوق )
جیمین :( خنده) خیلی مهربونی
ملودی : بدو گرسنمه
از اتاق اومدیم بیرون
___
سر میز °^°
تهیونگ : از اول باید ملودی وارد عمل میشد
ملودی : بشین هیونگ ... هیونگ چی میخوری ؟ هوم ؟
تهیونگ : هر چی بخواد خودش برمیداره
ملودی : آخه ... باشه ولی اگه چیزی خواستی بگو جیمینا
جیمین : باشه ( لبخند )
___
بعد از غذا °^°
کوک و تهیونگ ظرف ها رو شستن به ساعت نگاه کردم که ۲ شب رو نشون میداد
ملو : وای
ته: چیشد
ملو : ساعت ۲ شبه
ته : بریم بخوابیم خوبه حالا فردا مرخصی داریم .
ملو : واقعا ؟؟
ته : آره فردا ام وی منتشر میشه بیکاریم
ملو : آره یادم نبود
داشتم بلند میشدم که کتفم درد گرفت
ملو : آخ
ته : خوبی ؟؟( نگران )
ملو : آره فقط یکم کتفم درد میکنه به خاطر اینه که افتادم
ته : مراقب خودت باش
ملو : راستی کوک کجاست ؟؟؟
ته : رفت خوابید ... ما هم بریم
ملو :اهوم
ته : شب بخیر
ملو : خوب بخوابی
___
صبح ° ^°
ساعت ۱۰ صبح بیدار شدم ولی بازم خوابم می یومد
رفتم پایین جین هیونگ مشغول درست کردن ناهار بود نامجون داشت کتاب میخوند جیمین و کوک داشتن آهنگ میخوندن هوسوک به جین کمک میکرد یونگی سرش تو گوشی بود
ملودی : صبح بخیرررر
بچه ها : صبح بخیر
ملودی : تهیونگ کو ؟
جین : هنوز بیدار نشده
ملودی : آها
رفتم پیش بچه ها باهاشون آهنگ میخوندم میرقصیدم که نامجون صدام زد .
ملودی : بله
نامی : جین میگه میتونی تهیونگ رو بیدار کنی بیاد ناهار بخوره
ملودی : آره
نامی : پس زود باش دختر
ملودی : باشه باشه
___
وارد اتاق ته شدم
دیدم رو تختش خیلی کیوت خوابیده
PART 2 *
جیمین : چرا غذا نخوردی
ملودی : بدون تو نمیشه هیونگ
جیمین : من رژیم دارم
ملودی : جیمینا تو همه جوره عالی هستی لطفاً آنقدر خودت رو اذیت نکن
جیمین : اما ...
ملودی : اما چی هیچ امایی نمیتونه اینو تغییر بده
جیمین : برو غذات رو بخور
ملودی : رژیم دارم
جیمین : الان داری تقلید منو در میاری
ملودی : نخیر هیونگ
جیمین : پاشو بدنت به انرژی نیاز داره کارمون این روزا زیاده بدو
ملودی : جیمینا اینا رو میدونی اینجوری میکنی
جیمین : چجوری
ملودی : هیونگ لطفاً لطفاً بیا بریم غذا بخوریم لطفاً
جیمین : خیلی خوب
ملودی : آخجون ( ذوق )
جیمین :( خنده) خیلی مهربونی
ملودی : بدو گرسنمه
از اتاق اومدیم بیرون
___
سر میز °^°
تهیونگ : از اول باید ملودی وارد عمل میشد
ملودی : بشین هیونگ ... هیونگ چی میخوری ؟ هوم ؟
تهیونگ : هر چی بخواد خودش برمیداره
ملودی : آخه ... باشه ولی اگه چیزی خواستی بگو جیمینا
جیمین : باشه ( لبخند )
___
بعد از غذا °^°
کوک و تهیونگ ظرف ها رو شستن به ساعت نگاه کردم که ۲ شب رو نشون میداد
ملو : وای
ته: چیشد
ملو : ساعت ۲ شبه
ته : بریم بخوابیم خوبه حالا فردا مرخصی داریم .
ملو : واقعا ؟؟
ته : آره فردا ام وی منتشر میشه بیکاریم
ملو : آره یادم نبود
داشتم بلند میشدم که کتفم درد گرفت
ملو : آخ
ته : خوبی ؟؟( نگران )
ملو : آره فقط یکم کتفم درد میکنه به خاطر اینه که افتادم
ته : مراقب خودت باش
ملو : راستی کوک کجاست ؟؟؟
ته : رفت خوابید ... ما هم بریم
ملو :اهوم
ته : شب بخیر
ملو : خوب بخوابی
___
صبح ° ^°
ساعت ۱۰ صبح بیدار شدم ولی بازم خوابم می یومد
رفتم پایین جین هیونگ مشغول درست کردن ناهار بود نامجون داشت کتاب میخوند جیمین و کوک داشتن آهنگ میخوندن هوسوک به جین کمک میکرد یونگی سرش تو گوشی بود
ملودی : صبح بخیرررر
بچه ها : صبح بخیر
ملودی : تهیونگ کو ؟
جین : هنوز بیدار نشده
ملودی : آها
رفتم پیش بچه ها باهاشون آهنگ میخوندم میرقصیدم که نامجون صدام زد .
ملودی : بله
نامی : جین میگه میتونی تهیونگ رو بیدار کنی بیاد ناهار بخوره
ملودی : آره
نامی : پس زود باش دختر
ملودی : باشه باشه
___
وارد اتاق ته شدم
دیدم رو تختش خیلی کیوت خوابیده
۴.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.