فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
پارت ۳۴
__________________
"جیهوپ"
پس ات کجاس مهمونا رفتن ولی ات هنوز نیومده.
کل عمارت رو زیرو رو کردم ولی ات نیس.
فق یه جا مونده که ...نه نه ات اونجا نمیره چرا باید بره.
خاتون که نگران نشسته بود با دیدن من سریع از جاش بلند شد اومد سمتم.
■چیشد پسرم خبری شد؟
+نه خاتون همه جارو گشتم.
چشمم همینطور داشت میچرخید که متوجه چیزی شدم.
+خاتون جی هیون کجاست
خاتون هم که تازه متوجه نبود جی هیون شده بود گفت
■نمیدونم ...
زیر لب زمزمه کرد
■یعنی کار اونه
+کار کی
■جی هیون
بلند بلند اسمش رو صدا زدم که اگه جایی تو عمارته بیاد.
+جی هیون...جی هیونننننن جی هیونن
< من اینجام ، اینجا عزیزم نیازی نیست نگران باشی.
رفتم وایستادم رو به روش و داد زدم سرش:
+ات کجاس
< من چه میدونم ات کجاس
+تویه عوضی میدونی بنال ببینم زنم کجاس
< من نمیدونم.
حوصله جروبحث باهاش رو نداشتم پس سریع رفتم.
که بگم روستا رو بگردن شاید کار جونگ سوک باشه.
"چن ساعت بعد"
ات تو روستا هم نبود هرجا که فکر میکردم جونگ سوک بردتش رو گشتم اما نبود. هوففف باید خوب فکر کنم. الان قطعا مطمئنم که کار جونگ سوکه.
جونگ سوک انقد احمق نیست که جایی که من میشناسم ات رو ببره. جایی میبره که من فکر نمیکنم بهش . من به کجا فکر نمیکنم....عمارت ممنوعه!!!!!!
یعنی ات اونجاس واسه چی باید بره اونجا.
سریع از اتاق اومدم بیرون پله ها رو نفهمیدم با چه سرعتی طی کردم. زنگ زدم به مکس که بیاد.
+الو مکس هرجا که هستی سریع خودت رو برسون عمارت
&چشم
قطع کردم. مکس بعد از چن دیقه اومد.
&چیشده ارباب خبری شده از بانو
+نه ...نه خبری نشده....مکس فک میکنم کار جونگ سوکه یعنی اون ات رو برده
&جونگ سوک...خب کجا بردنش
+عمارت ممنوعه
&چی عمارت ممنوعه
+ارع مکس
&غیر ممکنه
+باید بریم ببینم. رفتم از عمارت بیرون به سمت عمارت پشتی حرکت کردم. نگهبانی که اونجا بود تا منو دید سیخ سرجاش وایستاد.
نگهبان: ا...ارب...اب..ارباب اتفاقی افتاده؟
+چرا صدات میلرزه؟(مشکوک)
همیشه رسا حرف میزد چرا الان که به اینجا شک کردم مربوط بهش میشه صداش میلرزه؟
نگهبان: آخ...اخه ارباب شم..ا شما خیلی عصبانی هستین!!!
& ارباب باید بریم داخل عمارت رو ببینیم.
راس میگفت نباید وقت تلف میکردم.
+در و باز کن
نگهبان: آخه ارباب
مکس یقه نگهبان رو گرفت و گفت
& وقتی میگن در و باز کن یعنی باز کن فک نکن که حواسم بهت نیس خیلی مشکوک میزنی .
+در و باز کن
با این حرف من مکس یقه نگهبان رو ول کرد. نگهبان سریع در و باز کرد. و رفتم تو با صحنه ایی که دیدم خشکم زد...
】】】●【【【
سعی میکنم فردا هم فیک نامی رو بزارم هم فیک جیهوپ.
پارت ۳۴
__________________
"جیهوپ"
پس ات کجاس مهمونا رفتن ولی ات هنوز نیومده.
کل عمارت رو زیرو رو کردم ولی ات نیس.
فق یه جا مونده که ...نه نه ات اونجا نمیره چرا باید بره.
خاتون که نگران نشسته بود با دیدن من سریع از جاش بلند شد اومد سمتم.
■چیشد پسرم خبری شد؟
+نه خاتون همه جارو گشتم.
چشمم همینطور داشت میچرخید که متوجه چیزی شدم.
+خاتون جی هیون کجاست
خاتون هم که تازه متوجه نبود جی هیون شده بود گفت
■نمیدونم ...
زیر لب زمزمه کرد
■یعنی کار اونه
+کار کی
■جی هیون
بلند بلند اسمش رو صدا زدم که اگه جایی تو عمارته بیاد.
+جی هیون...جی هیونننننن جی هیونن
< من اینجام ، اینجا عزیزم نیازی نیست نگران باشی.
رفتم وایستادم رو به روش و داد زدم سرش:
+ات کجاس
< من چه میدونم ات کجاس
+تویه عوضی میدونی بنال ببینم زنم کجاس
< من نمیدونم.
حوصله جروبحث باهاش رو نداشتم پس سریع رفتم.
که بگم روستا رو بگردن شاید کار جونگ سوک باشه.
"چن ساعت بعد"
ات تو روستا هم نبود هرجا که فکر میکردم جونگ سوک بردتش رو گشتم اما نبود. هوففف باید خوب فکر کنم. الان قطعا مطمئنم که کار جونگ سوکه.
جونگ سوک انقد احمق نیست که جایی که من میشناسم ات رو ببره. جایی میبره که من فکر نمیکنم بهش . من به کجا فکر نمیکنم....عمارت ممنوعه!!!!!!
یعنی ات اونجاس واسه چی باید بره اونجا.
سریع از اتاق اومدم بیرون پله ها رو نفهمیدم با چه سرعتی طی کردم. زنگ زدم به مکس که بیاد.
+الو مکس هرجا که هستی سریع خودت رو برسون عمارت
&چشم
قطع کردم. مکس بعد از چن دیقه اومد.
&چیشده ارباب خبری شده از بانو
+نه ...نه خبری نشده....مکس فک میکنم کار جونگ سوکه یعنی اون ات رو برده
&جونگ سوک...خب کجا بردنش
+عمارت ممنوعه
&چی عمارت ممنوعه
+ارع مکس
&غیر ممکنه
+باید بریم ببینم. رفتم از عمارت بیرون به سمت عمارت پشتی حرکت کردم. نگهبانی که اونجا بود تا منو دید سیخ سرجاش وایستاد.
نگهبان: ا...ارب...اب..ارباب اتفاقی افتاده؟
+چرا صدات میلرزه؟(مشکوک)
همیشه رسا حرف میزد چرا الان که به اینجا شک کردم مربوط بهش میشه صداش میلرزه؟
نگهبان: آخ...اخه ارباب شم..ا شما خیلی عصبانی هستین!!!
& ارباب باید بریم داخل عمارت رو ببینیم.
راس میگفت نباید وقت تلف میکردم.
+در و باز کن
نگهبان: آخه ارباب
مکس یقه نگهبان رو گرفت و گفت
& وقتی میگن در و باز کن یعنی باز کن فک نکن که حواسم بهت نیس خیلی مشکوک میزنی .
+در و باز کن
با این حرف من مکس یقه نگهبان رو ول کرد. نگهبان سریع در و باز کرد. و رفتم تو با صحنه ایی که دیدم خشکم زد...
】】】●【【【
سعی میکنم فردا هم فیک نامی رو بزارم هم فیک جیهوپ.
۶.۰k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.