سناریو شیطان کش پارت 9
از زبان تسوتاکو :
یهو اون میمون (اوبانای) گفت :
میبینم آدم شده چیزی میخوای بدی میگی بفرما
همون لضه گیو جواب داد :
آره دقیقا بر عکس تو که با حیوون هیچ فرقی نداری
قشنگ میتونستم بفهمم که داره فشار میخوره
یه چند دقیقه گذشت اتاق ساکت ساکت بود هیچکس هیچ حرفی نمیزد تا اینکه یه دختر با موهای صورتی و سبز گفت :
خوب الان باید چیکار کنیم یه مرد گولاخ که پشت سرمون بود گفت باید منتظر بمونیم تا ببینیم ارباب دستور دیگه ای میدن یا نه
اونم گفت باشه
یه چند دقیقه نشستیم بعد گیو بلند شد و به منم اشاره کرد که پاشم همین که ما پاشدیم و رفتیم بیرون بقیه هم بلند شدن و رفتیم
توی راهرو داشتم با گیو حرف میزدم و مسخره بازی در میآوردم که......
ببخشید کم شد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ترو خدا برام دعا کنید پهلوم آنقدر درد میکنه که نفسم بالا نمیاد
یهو اون میمون (اوبانای) گفت :
میبینم آدم شده چیزی میخوای بدی میگی بفرما
همون لضه گیو جواب داد :
آره دقیقا بر عکس تو که با حیوون هیچ فرقی نداری
قشنگ میتونستم بفهمم که داره فشار میخوره
یه چند دقیقه گذشت اتاق ساکت ساکت بود هیچکس هیچ حرفی نمیزد تا اینکه یه دختر با موهای صورتی و سبز گفت :
خوب الان باید چیکار کنیم یه مرد گولاخ که پشت سرمون بود گفت باید منتظر بمونیم تا ببینیم ارباب دستور دیگه ای میدن یا نه
اونم گفت باشه
یه چند دقیقه نشستیم بعد گیو بلند شد و به منم اشاره کرد که پاشم همین که ما پاشدیم و رفتیم بیرون بقیه هم بلند شدن و رفتیم
توی راهرو داشتم با گیو حرف میزدم و مسخره بازی در میآوردم که......
ببخشید کم شد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ترو خدا برام دعا کنید پهلوم آنقدر درد میکنه که نفسم بالا نمیاد
۲.۵k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.