پارت ۱۱ (گزارش نکن)
بورام
جیمین رف خوراکی بگیره من چن تا شمع روشن کردم چراغارو خاموش کردم داشتم
فک میکردم که جیمین چجوری یهو رفتارش باهام تغییر کرد که صدای باز شدن در اومد
جیمین: من اومدم
بورام: چی اوردیییییی
جیمین: همه چیی
بورام: بدهههههه به مننن
جیمین: تو برو بشین الان میارم
بورام: اممم اوکییییی
بورام
رفتم نشستم منتظر بودم بیاد
به پنجره نگاه کردم داشت بارون میومد اروم رفتم بیرون در باز مونده بود رفتم زیر بارون نشستم که یهو جیمین اومد
جیمین: دیوونه داری چیکار میکنی بلند شو
بورام : نمیخامممممم
جیمین: بلند شووو سرما میخورییی
بورام: نمیخامممممم
جیمین: بلنددد شووو
بورام: گفتم نمیخام (جیغ)
جیمین: هیی چرا جیغ میزنییییی
بورام: دلم میخاددد
جیمین
رفتم نزدیکش از دستش میکشیدمش که بلند
شه یهو افتادم بورام داشت میخندید
جیمین: هی نخند
بورام: گریه کنم؟
جیمین: اره
بورام: تو چرا گریه نمیکنی؟
جیمین: چرا گریه کنم؟
بورام: چون افتادی
جیمین: مگه من مث تو بچم (خنده)
جیمین رف خوراکی بگیره من چن تا شمع روشن کردم چراغارو خاموش کردم داشتم
فک میکردم که جیمین چجوری یهو رفتارش باهام تغییر کرد که صدای باز شدن در اومد
جیمین: من اومدم
بورام: چی اوردیییییی
جیمین: همه چیی
بورام: بدهههههه به مننن
جیمین: تو برو بشین الان میارم
بورام: اممم اوکییییی
بورام
رفتم نشستم منتظر بودم بیاد
به پنجره نگاه کردم داشت بارون میومد اروم رفتم بیرون در باز مونده بود رفتم زیر بارون نشستم که یهو جیمین اومد
جیمین: دیوونه داری چیکار میکنی بلند شو
بورام : نمیخامممممم
جیمین: بلند شووو سرما میخورییی
بورام: نمیخامممممم
جیمین: بلنددد شووو
بورام: گفتم نمیخام (جیغ)
جیمین: هیی چرا جیغ میزنییییی
بورام: دلم میخاددد
جیمین
رفتم نزدیکش از دستش میکشیدمش که بلند
شه یهو افتادم بورام داشت میخندید
جیمین: هی نخند
بورام: گریه کنم؟
جیمین: اره
بورام: تو چرا گریه نمیکنی؟
جیمین: چرا گریه کنم؟
بورام: چون افتادی
جیمین: مگه من مث تو بچم (خنده)
۵.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.