PART4 بلایک به روی پست ها پست ها بروت بلایکه
..ا.ت ویو..
چون من پیش رعیس بودم باید منم برای ثبت اظهارات میرفتم ولی خانم جئون حالش اصلا خوب نبود بخاطر همین نیومد آقای جئون هم شرکت بود خبر نداشت بخاطر همین من لباسام عوض کردم و رفتم سوار آمبولانس شدم به هوش نیومده بود پنج دقیقه ای رسیدیم به بیمارستان و با برانکارد بردنش منم رفتم توی راهروی بیمارستان
حراست بیمارستان اومد و گفت .. شما همراه آقای جئون هستید ؟
ا.ت.. خودمم (اینو بگم ا.ت دیگه جونگ کوکو نمیشناسه و اینم بگم شدت غرور و پرویی ا.ت 1000000 درصده )
حراست .. با ما بیاین میخوایم اظهاراتتون رو ثبت کنیم
ا.ت.. اوکی
.............
رفتم و من گفتم کار من نبود و وقتی رسیدیم به ته اتاق قش کرد
ثبت کردن و اومدم بیرون
اومدم بیرون و رفتم توی اتاق جونگ کوک
خیلی... خیلی خوشگل بود ... نه بابا نه اصلا دیگه نگاش نمیکنم ... (سرشو برگردون و دوباره نگاش کرد)نمیتونممممم
همون لحظه جونگ کوک نگاش کرد و گفت ..درسته نمیتونی چون من خیلی جذابم
ا.ت.. ریکشنی نداشت و رفت تو گوشی یه پوزخند خفنم زد
چند لحظه اتاق بی سر صدا بود و پرستار اومد و گفت بیاید کار های ترخیص رو انجام بدید رفتم کاراشو انجام دادم جونگ کوک اومد گفت چرا اینطوری شدم دکترش گفت مسمومیت غذایی بوده و خطر بالایی داشته و به سلامتی شما خطر رو رد کردید
جونگ کوک ..من که چیزی نخوردم از صبح فقط آب خوردم
دکتر .. ما خبر نداریم ولی ممکنه بخاطر اون آب باشه
و رفتن
جی کی.. من خیلی گرسنمه چطور این همه راهور پیاده بیام
ا.ت.. بدبخت پول نداری چیزی بخری
جی کی..اولا من رعیستم بی ادب دوما تازه فهمیدم کیم جچوری پول داشته باشم
ا.ت.. اولا همونطور که گفتی تازه جئون شدی تازه رعیسم شدی دوما بیرون محوطه کارم رعیسم نیستی یه آشنای دوری
جونگ کوک..ولی خیلی نزدیکتما...
ا.ت.. (چشم غره)
جی کی.. حالا هرچی لطفا برام غذا بخر
ا.ت .. گشنه ی بدبخت بیا بریم
جونگ کوک.. بی ادب پرو
..................
سر میز
ا.ت.. اگه میدونستم انقد میخوری باهات نمیومد
جونگ کوک.. قربونت منم دوستت دارم
ا.ت .. تو بیا اینو بخور
جی کی.. ها
ا.ت..منحرف بدبخت اینو میگم 🍟
جی.کی.. آها 😂
....................
رفتیم بیرون همین طور پیاده داشتیم میرفتیم که یهو من یه چیزی دیدم اون اون مادرمه با یه تیپ باکلاس گذاشته رفته منو بدبخت کرده ؟ خواستم برم سمتش که یهو یه ماشین اومد از جلوم رد شد جونگ کوک دستمو کشید و ...افتادم تو بغلش بدون اینکه توجهی بهش بکنم باند شدم و دیدم که مامانم نیست
ا.ت.. دهنت
جی کی.. خواهش میکنم
ا.ت..ها
جی کی.. ها
ا.ت .. ها
جی کی .. ها
ا.ت.. ها... ای درد و ها برای خواهش میکنی
جی کی .. آها ... تیکه بود
ا.ت.. بیشور
ا.ت.. حالا چطور پیدات کنم مامان ها چطوری
جونگ کوک.. بیا بریم
ا.ت.. کجا
جی کی.. بیااا
که رسیدیم به دوتا اسکوتر
ا.ت.. که چی
جی کی.. بغلم کن
ا.ت.. ها؟
جی کی.. اره بغلم کن میخوام زود تر برسیم بیا اینم سرت کن
ا.ت.. با...باشه
(خوبه دیگه مردم جونگ کوکو بغل میکنن ما نگا میکنیم )
ا.ت .. توی راه خیلی خیلی خوش گذشت خیل وقته اسکوتر سوار نشدم
جی.کی.. چی انتظار داشتی هرکی با من باشه بهش خوش میگذره
ا.ت .. بله رعیس
جی کی..عزیزم ورژن عوض میکنی چرا
ا.ت .. چون توی محوطه کارم
جی کی.. آها
رفتن تو
جی کی.. خوب تو آخرین بار داشتی یه اتاقی رو نشونم میدادی
ا.ت ..بله رعیس بفرمایید
جی کی.. (وقتی رسیدیم به اون اتاق داشتن وسایل عوض میکردم رفتیم جلو که دیدیم یه اتاق خفت بزرگ درست کرده بودن چشمای ا.ت از حلقه زده بود بیرون انگار اونم خبر نداشت )
جیکی..عجب اتاق خفنی ........
خ.ج.. اتاق توعه پسرم
جی کی.. جان من
و پرید روی تخت
ا.ت .. ندید بدید
خ.ج.. بله؟
ا.ت.. چیزه اع مبارکه ... چیزی لازم دارید ؟
جی کی .. نع
ادامه دارد ...
continues...
لایک : ۱۱
کامنت : نفری دو تا
فالو : 35
#The_next_person_is_not_working
LOVE YOURSELF
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
چون من پیش رعیس بودم باید منم برای ثبت اظهارات میرفتم ولی خانم جئون حالش اصلا خوب نبود بخاطر همین نیومد آقای جئون هم شرکت بود خبر نداشت بخاطر همین من لباسام عوض کردم و رفتم سوار آمبولانس شدم به هوش نیومده بود پنج دقیقه ای رسیدیم به بیمارستان و با برانکارد بردنش منم رفتم توی راهروی بیمارستان
حراست بیمارستان اومد و گفت .. شما همراه آقای جئون هستید ؟
ا.ت.. خودمم (اینو بگم ا.ت دیگه جونگ کوکو نمیشناسه و اینم بگم شدت غرور و پرویی ا.ت 1000000 درصده )
حراست .. با ما بیاین میخوایم اظهاراتتون رو ثبت کنیم
ا.ت.. اوکی
.............
رفتم و من گفتم کار من نبود و وقتی رسیدیم به ته اتاق قش کرد
ثبت کردن و اومدم بیرون
اومدم بیرون و رفتم توی اتاق جونگ کوک
خیلی... خیلی خوشگل بود ... نه بابا نه اصلا دیگه نگاش نمیکنم ... (سرشو برگردون و دوباره نگاش کرد)نمیتونممممم
همون لحظه جونگ کوک نگاش کرد و گفت ..درسته نمیتونی چون من خیلی جذابم
ا.ت.. ریکشنی نداشت و رفت تو گوشی یه پوزخند خفنم زد
چند لحظه اتاق بی سر صدا بود و پرستار اومد و گفت بیاید کار های ترخیص رو انجام بدید رفتم کاراشو انجام دادم جونگ کوک اومد گفت چرا اینطوری شدم دکترش گفت مسمومیت غذایی بوده و خطر بالایی داشته و به سلامتی شما خطر رو رد کردید
جونگ کوک ..من که چیزی نخوردم از صبح فقط آب خوردم
دکتر .. ما خبر نداریم ولی ممکنه بخاطر اون آب باشه
و رفتن
جی کی.. من خیلی گرسنمه چطور این همه راهور پیاده بیام
ا.ت.. بدبخت پول نداری چیزی بخری
جی کی..اولا من رعیستم بی ادب دوما تازه فهمیدم کیم جچوری پول داشته باشم
ا.ت.. اولا همونطور که گفتی تازه جئون شدی تازه رعیسم شدی دوما بیرون محوطه کارم رعیسم نیستی یه آشنای دوری
جونگ کوک..ولی خیلی نزدیکتما...
ا.ت.. (چشم غره)
جی کی.. حالا هرچی لطفا برام غذا بخر
ا.ت .. گشنه ی بدبخت بیا بریم
جونگ کوک.. بی ادب پرو
..................
سر میز
ا.ت.. اگه میدونستم انقد میخوری باهات نمیومد
جونگ کوک.. قربونت منم دوستت دارم
ا.ت .. تو بیا اینو بخور
جی کی.. ها
ا.ت..منحرف بدبخت اینو میگم 🍟
جی.کی.. آها 😂
....................
رفتیم بیرون همین طور پیاده داشتیم میرفتیم که یهو من یه چیزی دیدم اون اون مادرمه با یه تیپ باکلاس گذاشته رفته منو بدبخت کرده ؟ خواستم برم سمتش که یهو یه ماشین اومد از جلوم رد شد جونگ کوک دستمو کشید و ...افتادم تو بغلش بدون اینکه توجهی بهش بکنم باند شدم و دیدم که مامانم نیست
ا.ت.. دهنت
جی کی.. خواهش میکنم
ا.ت..ها
جی کی.. ها
ا.ت .. ها
جی کی .. ها
ا.ت.. ها... ای درد و ها برای خواهش میکنی
جی کی .. آها ... تیکه بود
ا.ت.. بیشور
ا.ت.. حالا چطور پیدات کنم مامان ها چطوری
جونگ کوک.. بیا بریم
ا.ت.. کجا
جی کی.. بیااا
که رسیدیم به دوتا اسکوتر
ا.ت.. که چی
جی کی.. بغلم کن
ا.ت.. ها؟
جی کی.. اره بغلم کن میخوام زود تر برسیم بیا اینم سرت کن
ا.ت.. با...باشه
(خوبه دیگه مردم جونگ کوکو بغل میکنن ما نگا میکنیم )
ا.ت .. توی راه خیلی خیلی خوش گذشت خیل وقته اسکوتر سوار نشدم
جی.کی.. چی انتظار داشتی هرکی با من باشه بهش خوش میگذره
ا.ت .. بله رعیس
جی کی..عزیزم ورژن عوض میکنی چرا
ا.ت .. چون توی محوطه کارم
جی کی.. آها
رفتن تو
جی کی.. خوب تو آخرین بار داشتی یه اتاقی رو نشونم میدادی
ا.ت ..بله رعیس بفرمایید
جی کی.. (وقتی رسیدیم به اون اتاق داشتن وسایل عوض میکردم رفتیم جلو که دیدیم یه اتاق خفت بزرگ درست کرده بودن چشمای ا.ت از حلقه زده بود بیرون انگار اونم خبر نداشت )
جیکی..عجب اتاق خفنی ........
خ.ج.. اتاق توعه پسرم
جی کی.. جان من
و پرید روی تخت
ا.ت .. ندید بدید
خ.ج.. بله؟
ا.ت.. چیزه اع مبارکه ... چیزی لازم دارید ؟
جی کی .. نع
ادامه دارد ...
continues...
لایک : ۱۱
کامنت : نفری دو تا
فالو : 35
#The_next_person_is_not_working
LOVE YOURSELF
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
۴.۶k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.