part: 28
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
▪ویو انالی▪
وارد اتاق شدم
انال: ببخشید الان جفتمون و میخواید درمان کنید؟
مرده: اره دخترم
انالی: سخت نیس دست تنها؟؟
مرده: نه بیشترم کردم اینکه کلا دو نفره
انا : خیلی خوبه
تهیونگ امد داخل اتاق لامصب حداقل اخمات و حمع کن
مرده: دراز بکش
خلاصه
دکتر به اون یکی دست تهیونگ سرم زد و به این دستش چند تا جییز که انگا برای گاز گرفتگی بود
دکتر: تکون نخور تا دختره رو هم چک کنم
دکتر: تو ام دراز بکش
چی؟
کنار این؟؟
ته: بابا نمیخورمنت که تو دردسر نباشی من بات کاری ندارم( تیکه
مرده: دراز بکش
طرف دیگه تخت لبه بلش دراز کشیدم
مرده: یعنی چی؟؟دوست پسرته ها تا الان هر زوجیو دیدم تو حلق هم بودن شما چرا اینجورید
ته: ما که زو...بیخیال
تهیونگ به طفم برگشتم بازوم و کشید یکم از لبه تخت دو شدم
ته: ادمش دیگهه
مرده: بس کن نیگم تکون نخور
ته: باشه
دکتر با قیچی پاچه شلوارم و پار کرد
مرده: برای تو ام که بده .چیشده؟
انا: خب....وقتی تو جنگل بود..اولش با صدای جغد ترسیدم و فک کردم حیونه دیگه اییه برا همین رفتم داخل جنگل ولی یه گرگ افتاد دنبالم منم پام به شاخه درخت گیر کرد چوبش داخل پام رفت
مرده: ای وای پس هنوز داخل پاته
انا: نمیدونم...منکه اصلا متوجه نشدم وقتی داشتیم میومدیم فهمیدم پام سوراخ شده
مرده: خوnریزی داشتی ولی به خواطر چوب قط شده ....یکم درد داره فقط
انا : من الان دردم نمیاد
مرده:
فاصلم با تهیونگ پنج سانت بود
دکتر وسیله ایی اورد تا باهاش چوب و دراره
دکتر: اسمت چیه؟؟
خندم گرفت
انا: نکنه میخواید عین بچه ها حواسم و پرت کنید ؟
مرده: نه بابا این جه حرفیه
انا: انالی اسمم انالیه
مرده: انالی یکم به خودت مسلط باش فقط
یکمی از چوب داخل پام تکون خورد یعنی دکتر کشیدش بالا که
انا: نه نه تروخداا...بیخیالش شیدد در داره( گریه )
یکمی دیگه کشید بالا
انا: نهه( جئغ) لطفااااااا نکننن
مرده: انالی اروم باشش یکم تحمل کن
انا: گریه) نه نمیتونم
مرده: نکنه باید عین بچه ها حواستو پرت کنم( شوخی
خندم گرفت ولم دردمم میومد و گریه میکرد
انا: نکنیدد
تهیونگ صاف نشست
ته: حواسش باید پرت شه؟!
مرده: اره
ته: ببین از اونجا که نمیخوام صداتو بشنوم...
دکتر داشت سعی میکرد دوباره چوب و حرکت بده
که تهیونگ خم شد رو صورتم
چرا اینطوری میکنه؟
با بر خورد ل bاش همچی عوض شد
انگار زمان متوقف شد
یه دفعه درد بدی تو پام پیچید انگار جایه یچی خالی بود
از تح دلم بلند جیغ زدم که کل صدام داخل دهن تهیونگ خفه شد
▪ویو انالی▪
وارد اتاق شدم
انال: ببخشید الان جفتمون و میخواید درمان کنید؟
مرده: اره دخترم
انالی: سخت نیس دست تنها؟؟
مرده: نه بیشترم کردم اینکه کلا دو نفره
انا : خیلی خوبه
تهیونگ امد داخل اتاق لامصب حداقل اخمات و حمع کن
مرده: دراز بکش
خلاصه
دکتر به اون یکی دست تهیونگ سرم زد و به این دستش چند تا جییز که انگا برای گاز گرفتگی بود
دکتر: تکون نخور تا دختره رو هم چک کنم
دکتر: تو ام دراز بکش
چی؟
کنار این؟؟
ته: بابا نمیخورمنت که تو دردسر نباشی من بات کاری ندارم( تیکه
مرده: دراز بکش
طرف دیگه تخت لبه بلش دراز کشیدم
مرده: یعنی چی؟؟دوست پسرته ها تا الان هر زوجیو دیدم تو حلق هم بودن شما چرا اینجورید
ته: ما که زو...بیخیال
تهیونگ به طفم برگشتم بازوم و کشید یکم از لبه تخت دو شدم
ته: ادمش دیگهه
مرده: بس کن نیگم تکون نخور
ته: باشه
دکتر با قیچی پاچه شلوارم و پار کرد
مرده: برای تو ام که بده .چیشده؟
انا: خب....وقتی تو جنگل بود..اولش با صدای جغد ترسیدم و فک کردم حیونه دیگه اییه برا همین رفتم داخل جنگل ولی یه گرگ افتاد دنبالم منم پام به شاخه درخت گیر کرد چوبش داخل پام رفت
مرده: ای وای پس هنوز داخل پاته
انا: نمیدونم...منکه اصلا متوجه نشدم وقتی داشتیم میومدیم فهمیدم پام سوراخ شده
مرده: خوnریزی داشتی ولی به خواطر چوب قط شده ....یکم درد داره فقط
انا : من الان دردم نمیاد
مرده:
فاصلم با تهیونگ پنج سانت بود
دکتر وسیله ایی اورد تا باهاش چوب و دراره
دکتر: اسمت چیه؟؟
خندم گرفت
انا: نکنه میخواید عین بچه ها حواسم و پرت کنید ؟
مرده: نه بابا این جه حرفیه
انا: انالی اسمم انالیه
مرده: انالی یکم به خودت مسلط باش فقط
یکمی از چوب داخل پام تکون خورد یعنی دکتر کشیدش بالا که
انا: نه نه تروخداا...بیخیالش شیدد در داره( گریه )
یکمی دیگه کشید بالا
انا: نهه( جئغ) لطفااااااا نکننن
مرده: انالی اروم باشش یکم تحمل کن
انا: گریه) نه نمیتونم
مرده: نکنه باید عین بچه ها حواستو پرت کنم( شوخی
خندم گرفت ولم دردمم میومد و گریه میکرد
انا: نکنیدد
تهیونگ صاف نشست
ته: حواسش باید پرت شه؟!
مرده: اره
ته: ببین از اونجا که نمیخوام صداتو بشنوم...
دکتر داشت سعی میکرد دوباره چوب و حرکت بده
که تهیونگ خم شد رو صورتم
چرا اینطوری میکنه؟
با بر خورد ل bاش همچی عوض شد
انگار زمان متوقف شد
یه دفعه درد بدی تو پام پیچید انگار جایه یچی خالی بود
از تح دلم بلند جیغ زدم که کل صدام داخل دهن تهیونگ خفه شد
۳۴.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.