پارت ۶
مکالمه
+: پدسگ معلومه کجایی؟
÷: تو کی هستی؟
+: خواهرتم دیگه
÷: مگه من خواهر دارم؟
+: آره اسکل جون بگو کجایی؟
( همه چی یادش میاد تعریف میکنه)
+: بیام دنبالت
÷: نه بچه که نیستم خودم میام
پایان مکالمه
گوشی رو قطع کردم و انداختم روی تخت می خواستم لباسام رو عوض کنم برم مدرسه داشتم تی شرتم رو در میاوردم که در باز شد حالا فقط من مونده بودم با سوتين. دیدم هیونجین بود
+: جججیییغغغ
_: بیبی گرل جیغ نزن من قبلا اون بدن بی نقصت رو دیدم
ویو ا.ت
اصلا انتظار این رو نداشتم که هیونجین این حرفو برنه بعد از اینکه حرفاش تموم شد اومد نزدیک. پشتم وایستاد بند سوتین منو بست بعد دست هاش رو دور کمرم حلقه کرد و گردنمو بوسید چشمام گرو شد و خشکم زد دروغ چرا از اون حرکتش خوشم اومد
پایان ویو
_: چرا اینجوری نگام می کنی؟ همین دیشب بود که باهم کلی خوش گذروندیم
+: یه مشت به بازوش زدم که باعث خندش شد
_: زود باش لباساتو بپوش بریم مدرسه
+: بعد از این حرفش یه بوس خیلی کوچیک روی لبام زد و از اتاق رفت بیرون
ادمین ا/ت لباساشو پوشید و الان تو راه مدرسه هستن
ویو هیونجین داخل کلاس رفتیم و بعد من روی یه نیمکت نشستمو دیدم ا/ت داره به سمت ی نیمکت دیگه میره بهش گفتم بیا اینجا بشین کنارم
همه ی بچه های کلاس : اوووووووو
( الان ما ادمینا توی کونمون عروسه ) [ بابت ذهن کثیفمون متاسفم]
+: رفتم کنار هیونجین نشستم که دیدم هانول داره میاد سمتم دستمو گرفت کشید منو برد ی گوشه
=: چی کار دارید می کنيد کل بچه های مدرسه دارن درباره ی شما حرف می زنن
+: مگه چیه ؟ دوست پسرمه دیگه
=: یعنی چی که دوست پسرته می دونی اگه مدیر بفهمه هر دوتون رو اخراج می کنه؟
+: خب که چی( چشم غره میره بعد هم میره پیش هیونجین )
_: چی می گفت؟
+: چرت و پرتو( همین حرفو زد و معلم اومد تو)
ما ادمین ها با رعایت شرایط گشادیمون کم میشه
۲۰ تا کامنت ۲۰ تا لایک
+: پدسگ معلومه کجایی؟
÷: تو کی هستی؟
+: خواهرتم دیگه
÷: مگه من خواهر دارم؟
+: آره اسکل جون بگو کجایی؟
( همه چی یادش میاد تعریف میکنه)
+: بیام دنبالت
÷: نه بچه که نیستم خودم میام
پایان مکالمه
گوشی رو قطع کردم و انداختم روی تخت می خواستم لباسام رو عوض کنم برم مدرسه داشتم تی شرتم رو در میاوردم که در باز شد حالا فقط من مونده بودم با سوتين. دیدم هیونجین بود
+: جججیییغغغ
_: بیبی گرل جیغ نزن من قبلا اون بدن بی نقصت رو دیدم
ویو ا.ت
اصلا انتظار این رو نداشتم که هیونجین این حرفو برنه بعد از اینکه حرفاش تموم شد اومد نزدیک. پشتم وایستاد بند سوتین منو بست بعد دست هاش رو دور کمرم حلقه کرد و گردنمو بوسید چشمام گرو شد و خشکم زد دروغ چرا از اون حرکتش خوشم اومد
پایان ویو
_: چرا اینجوری نگام می کنی؟ همین دیشب بود که باهم کلی خوش گذروندیم
+: یه مشت به بازوش زدم که باعث خندش شد
_: زود باش لباساتو بپوش بریم مدرسه
+: بعد از این حرفش یه بوس خیلی کوچیک روی لبام زد و از اتاق رفت بیرون
ادمین ا/ت لباساشو پوشید و الان تو راه مدرسه هستن
ویو هیونجین داخل کلاس رفتیم و بعد من روی یه نیمکت نشستمو دیدم ا/ت داره به سمت ی نیمکت دیگه میره بهش گفتم بیا اینجا بشین کنارم
همه ی بچه های کلاس : اوووووووو
( الان ما ادمینا توی کونمون عروسه ) [ بابت ذهن کثیفمون متاسفم]
+: رفتم کنار هیونجین نشستم که دیدم هانول داره میاد سمتم دستمو گرفت کشید منو برد ی گوشه
=: چی کار دارید می کنيد کل بچه های مدرسه دارن درباره ی شما حرف می زنن
+: مگه چیه ؟ دوست پسرمه دیگه
=: یعنی چی که دوست پسرته می دونی اگه مدیر بفهمه هر دوتون رو اخراج می کنه؟
+: خب که چی( چشم غره میره بعد هم میره پیش هیونجین )
_: چی می گفت؟
+: چرت و پرتو( همین حرفو زد و معلم اومد تو)
ما ادمین ها با رعایت شرایط گشادیمون کم میشه
۲۰ تا کامنت ۲۰ تا لایک
۵.۴k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.