ازدواج اجباری پارت 11
که پس فردا ببرمش مهمنوی و بدمش به مرده و پولمو پس بگیرم. تهیونگ: بیب. ات: ددی. تهیونگ: دوباره دلت میخواد ها. ات: عه نه توصدام کردی منم جواب دادم. تهیونگ: بریم بیرون؟ ات: یکم دیگه ماساژ بده بعد بریم(خیلی کیوت و ناز میگه). تهیونگ: باشه بیبی گرل. تهیونگ ویو: وای خدا چقدر کیوته، نه اصلا هم کیوت نیست.(برش زمانی به روز مهمونی). تهیونگ: ات امروز مهمونی یکی از دوستام دعوتیم. ات: عهه چرا زودتر نمیگی خب لباس ندارم کی اماده شم. تهیونگ: وایی کیوت نگران نباش لباست امادس مکایپ ارتیست هم اوردم. ات: وایییی مرسیی. تهیونگ: خواهش میکنم بیبی من. تهیونگ ویو: چقدر کیوته اخه یجورایی هم عذاب وجدان دارم امشب قراره حسابی حالش گرفته شه، یه فکری زد به سرم من ات رو دوست دارم نمیتونم بدمش دست اون عوضی دختر باز ات رو که دادم پولمو گرفتم یکم که. گذشت برمیگردم و ات رو میارم نمیتونم. ولش کنم دوسش دارم فک کنم عاشقش شدم.(برش زمانی به شب) تهیونگ: ات اماده ای. ات: اومدم فقط چیزه یه ذره زیادی باز نیست. تهیونگ ویو: مهوش شده بودم خیلی خشگل شده بود از قصد هم لباس خیلی باز گرفته بودم که اون مرتیکه رو تحریک کنه.
امیدوارم خوشتون اومده باشه کیتوی های من💜✨
شرطا:
25لایک
10کامنت
امیدوارم خوشتون اومده باشه کیتوی های من💜✨
شرطا:
25لایک
10کامنت
۲۶.۱k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.