پارت ۱۰ Stealing under the pretext of love
مایا=لازم نکرده بزن کنار بینیم
سهون=خب زن من بشی لیا هم میشه خواهر زنم دیگه...
مایا=زر زیادی نزن
(چشمای عین جغدشو ریز کردو گفت...)
سهون=یعنی زن من نمیشی؟
مایا=گفتم حرف زیادی نباشه تو کله ات نمیره؟
سهون=چجوری باید بهت بگم میخوامت؟
مایا=سهون قرار ما کار بود نه چیز دیگه ای
سهون=من با هیج دختری همکار نمیشم
مایا=پس بسلامت...
سهون=خیلی خب بابا چه زودم بهش برمیخوره فردا تا ساعت ۸ خبرشو بهم بده
مایا=باشه فعلا شرتو کم کن
سه سوته رفته بود که منم به طرف خونه راه افتادم تا حالا اینکارو نکرده بودم همیشه سهون یه خونه رو سوژه میکرد و میرفتیم خالیش میکردیم ولی تاحالا اینجوری و پشت موتور دزدی نکرده بودم اگه یه لحظه غفلت میکردم میشدم یه سابقه دار ولی فکر نکنم تر و فرز هستم که بتونم...آره از پسش برمیام اونشب با این فکر خوابیدم ولی هنوز هیچی معلوم نبود و نمیدونستم قراره چی پیش بیاد ممکن بود همه ی محاسباتم غلط از آب دربیاد ولی داشتم ریسک میکردم و نفهمیدم که چی درانتظارمه...
سهون=بگیر این کلاه کاسکتو بزار سرت
مایا=وقتی کیفو گرفتم زود میریااا من تاحالا این یه قلمو انجام ندادم
سهون=خیلی خب ترسو نباش بپر بالا
مثل همیشه وقتی میخواستیم بریم دزدی تیپ پسرونه زده بودم و موهامو تو کلاه جمع کرده بودم کلاه کاسکت هم رو سرم گذاشتم و حرکت کردیم دم بانک ها منتظر میموندیم تا سوژه ی مورد نظر پیداش بشه با فقیر بیچاره ها کاری نداشتیم بیشتر دنبال آدمای پولدار میگشتیم صدای سهون رو کنار گوشم شنیدم=حاضری؟اون یارو از تو بانک اومد بیرون اول یواش میرم طرفش کیفو که گرفتی گاز میدم و تندش میکنم حواست باشه نیفتیا منو سفت بگیر
مایا=لازم نکرده تو رو بگیرم خودم نگه میدارم
سهون=لجبازی نکن میفتیا...اگرم بیفتی من نمیتونم وایسم گاز میدم میرما
مایا=مهم نیست خودمو میگیرم
سهون=از ما گفتن بود
مایا=برو دیگه انقدر زر نزن یارو رفت
آروم به طرفش میرفتیم داشت با موبایلش حرف میزد و اصلا حواسش نبود یه کیف سامسونت هم دستش بود دیگه نزدیکش بودیم مطمئن بودم حواسش هرجایی میتونه باشه بجز موتور ما چون سرش طرف آسمون بود و داشت میخندید آخی الان باید گریه کنیهمین که به یه قدمیش رسیدم یه کم خم شدم و دسته کیف تو دستم اومد در یه لحظه کشیدمش مرده متوجه شد و موبایلش از دستش افتاد اما تا به خودش بجنبه زود به سهون گفتم=بدو...گاز بده
........................
سهون=خب زن من بشی لیا هم میشه خواهر زنم دیگه...
مایا=زر زیادی نزن
(چشمای عین جغدشو ریز کردو گفت...)
سهون=یعنی زن من نمیشی؟
مایا=گفتم حرف زیادی نباشه تو کله ات نمیره؟
سهون=چجوری باید بهت بگم میخوامت؟
مایا=سهون قرار ما کار بود نه چیز دیگه ای
سهون=من با هیج دختری همکار نمیشم
مایا=پس بسلامت...
سهون=خیلی خب بابا چه زودم بهش برمیخوره فردا تا ساعت ۸ خبرشو بهم بده
مایا=باشه فعلا شرتو کم کن
سه سوته رفته بود که منم به طرف خونه راه افتادم تا حالا اینکارو نکرده بودم همیشه سهون یه خونه رو سوژه میکرد و میرفتیم خالیش میکردیم ولی تاحالا اینجوری و پشت موتور دزدی نکرده بودم اگه یه لحظه غفلت میکردم میشدم یه سابقه دار ولی فکر نکنم تر و فرز هستم که بتونم...آره از پسش برمیام اونشب با این فکر خوابیدم ولی هنوز هیچی معلوم نبود و نمیدونستم قراره چی پیش بیاد ممکن بود همه ی محاسباتم غلط از آب دربیاد ولی داشتم ریسک میکردم و نفهمیدم که چی درانتظارمه...
سهون=بگیر این کلاه کاسکتو بزار سرت
مایا=وقتی کیفو گرفتم زود میریااا من تاحالا این یه قلمو انجام ندادم
سهون=خیلی خب ترسو نباش بپر بالا
مثل همیشه وقتی میخواستیم بریم دزدی تیپ پسرونه زده بودم و موهامو تو کلاه جمع کرده بودم کلاه کاسکت هم رو سرم گذاشتم و حرکت کردیم دم بانک ها منتظر میموندیم تا سوژه ی مورد نظر پیداش بشه با فقیر بیچاره ها کاری نداشتیم بیشتر دنبال آدمای پولدار میگشتیم صدای سهون رو کنار گوشم شنیدم=حاضری؟اون یارو از تو بانک اومد بیرون اول یواش میرم طرفش کیفو که گرفتی گاز میدم و تندش میکنم حواست باشه نیفتیا منو سفت بگیر
مایا=لازم نکرده تو رو بگیرم خودم نگه میدارم
سهون=لجبازی نکن میفتیا...اگرم بیفتی من نمیتونم وایسم گاز میدم میرما
مایا=مهم نیست خودمو میگیرم
سهون=از ما گفتن بود
مایا=برو دیگه انقدر زر نزن یارو رفت
آروم به طرفش میرفتیم داشت با موبایلش حرف میزد و اصلا حواسش نبود یه کیف سامسونت هم دستش بود دیگه نزدیکش بودیم مطمئن بودم حواسش هرجایی میتونه باشه بجز موتور ما چون سرش طرف آسمون بود و داشت میخندید آخی الان باید گریه کنیهمین که به یه قدمیش رسیدم یه کم خم شدم و دسته کیف تو دستم اومد در یه لحظه کشیدمش مرده متوجه شد و موبایلش از دستش افتاد اما تا به خودش بجنبه زود به سهون گفتم=بدو...گاز بده
........................
۱۰.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.