pنمیدونم
یونجین: بریم رستوران ساشیمی
همه: بریییم
رفتیم رستوران ساشیمیمو غذامونو میخوردیم
ات: اینجا خیلی سردهههه.... هوی صاحب اینجا کیهه(داد)
یه مرد اومد پیشمون
@چیزی شده چرا داد مرزنین
ات: اینجا بخاری نداره؟ من دارم یخ میزنم
@متاسفم بخاریمون خراب شده
ات: متاسف نباش بخاریتونو درست کن
@لازم نبود بخواطر این قضیه داد و بیداد کنین
ات: اتفاقا لازم بود... درستش کن اگه دفعه ی دیگه اومدم بخاریتون خراب بود بکاری می کنم خودتو مغازتو جمع کنن
@ناراضی هستین بفرمایین بیرون
ات: نه راحتم
@برای اینکه عذر مواهیمون رو بپذیرین براتون نوشیدنی گرم بیارن؟
ات: اره بیار
@با اجازه
ات: چه قدر رسمی و اروم بود... خوابم گرفت
همه:خنده
ات: به چی میخندین؟
سوجون: عصاب نداریا
ات: خنده... نه راستش عصاب نداارم نتونستم برم تو بارون
جه مین: و نتونستی مارو مریض کنی
ات: یااا
@بفرمایین
ات: هووم مرسی
نوشیدنیو خوردمو بعد از اینکه بغیه غذاشونو خوردن رفتیم خونه
رفتم در زدمو رفتم
جیمین: سلام
ات: سلام
رفتم تو... هنوز بارون میومدو منم خیس بودم
جیمین: پریدی تو استخر؟
ات: اگه نمیبینی باید بگم بارون خیلی شدیده
جیمین: خنده... راستی چرا گفتی دنبالت نیام؟
ات: تنبیهمون کرپن مجبور شدیم بعد از اینکه همه رفتن دانشگاهو جارو کنیم
جیمین: خنده
ات: یااا نخند
جیمین: باوشه، ولی تمیز کردن دانشگاه انقدر طول نمیکشه ها الان ساعت نه شبه
ات: واقعا انقدر گذشت؟بعد از تمیز کاری رفتیم رستوران ساشیمی
جیمین: اها
ات: من خستم میریم بخوابم
جیمین: باشه... ولی اول خودتو خشک کن سرما نخوزی
ات: چششممم
فتم تو اتاقم لبایمو در اوردمو خودمو با حوله خشک کردم و موهامو سشوار کشیدم بعد لباس خواب پوشیدمو رفتم بخوابم
ات: اخییش
خیلی خسته بودم که بعد از چند مین خوابم برد
*
*
*
صبح با دلدرد خیلی شدید و حالت تهوع بیدار شدم بزور بلند شدم رفتم کارامو انجام دادم، امروز بخواطر بارون تعطیل بود رفتم یه لباس استین بلند پوشیدمو رفتم پایین خیلی دلدرد داشتم و نردرو گرفته بودم تا نیوفتم رفتم سر میز
جیمین: صبح بخیر
ات: صبح... بخیر(صدای لرزون)
جیمین: چرا صدات میلرزه؟(نگران)
ات: دلم درد میکنه... حالت تهوع دارم
جیمین: میخوای بریم دکتر؟
ات: نه صبحونه بخورم خوب میشم
جیمین: باش
داشتم غذا ویخوردم که با دلدردی که داشتم اشتهامو از دست دادمو میخواستم از سر مبز بلند شم که یهو پام شل شدو سیاهی*
جیمین ویو
دیدم ات از سر میز بلند شد اما خیلی نگذشته بود که یهو از حال رفت دوییدم سمتش براید بغلش کردم بردم بیمارستان بهش سرم وصل کردن دکتر اومد زود ربتم سمتش
جیمبن: خواترم خوب؟
@فعلا خوبن اما...
ادامه دارد
شرط نداره ببخشید دیر شد امتحان داشتم
شب میزارم
پارت بعد عشق ناتنی رو هم همینطور
همه: بریییم
رفتیم رستوران ساشیمیمو غذامونو میخوردیم
ات: اینجا خیلی سردهههه.... هوی صاحب اینجا کیهه(داد)
یه مرد اومد پیشمون
@چیزی شده چرا داد مرزنین
ات: اینجا بخاری نداره؟ من دارم یخ میزنم
@متاسفم بخاریمون خراب شده
ات: متاسف نباش بخاریتونو درست کن
@لازم نبود بخواطر این قضیه داد و بیداد کنین
ات: اتفاقا لازم بود... درستش کن اگه دفعه ی دیگه اومدم بخاریتون خراب بود بکاری می کنم خودتو مغازتو جمع کنن
@ناراضی هستین بفرمایین بیرون
ات: نه راحتم
@برای اینکه عذر مواهیمون رو بپذیرین براتون نوشیدنی گرم بیارن؟
ات: اره بیار
@با اجازه
ات: چه قدر رسمی و اروم بود... خوابم گرفت
همه:خنده
ات: به چی میخندین؟
سوجون: عصاب نداریا
ات: خنده... نه راستش عصاب نداارم نتونستم برم تو بارون
جه مین: و نتونستی مارو مریض کنی
ات: یااا
@بفرمایین
ات: هووم مرسی
نوشیدنیو خوردمو بعد از اینکه بغیه غذاشونو خوردن رفتیم خونه
رفتم در زدمو رفتم
جیمین: سلام
ات: سلام
رفتم تو... هنوز بارون میومدو منم خیس بودم
جیمین: پریدی تو استخر؟
ات: اگه نمیبینی باید بگم بارون خیلی شدیده
جیمین: خنده... راستی چرا گفتی دنبالت نیام؟
ات: تنبیهمون کرپن مجبور شدیم بعد از اینکه همه رفتن دانشگاهو جارو کنیم
جیمین: خنده
ات: یااا نخند
جیمین: باوشه، ولی تمیز کردن دانشگاه انقدر طول نمیکشه ها الان ساعت نه شبه
ات: واقعا انقدر گذشت؟بعد از تمیز کاری رفتیم رستوران ساشیمی
جیمین: اها
ات: من خستم میریم بخوابم
جیمین: باشه... ولی اول خودتو خشک کن سرما نخوزی
ات: چششممم
فتم تو اتاقم لبایمو در اوردمو خودمو با حوله خشک کردم و موهامو سشوار کشیدم بعد لباس خواب پوشیدمو رفتم بخوابم
ات: اخییش
خیلی خسته بودم که بعد از چند مین خوابم برد
*
*
*
صبح با دلدرد خیلی شدید و حالت تهوع بیدار شدم بزور بلند شدم رفتم کارامو انجام دادم، امروز بخواطر بارون تعطیل بود رفتم یه لباس استین بلند پوشیدمو رفتم پایین خیلی دلدرد داشتم و نردرو گرفته بودم تا نیوفتم رفتم سر میز
جیمین: صبح بخیر
ات: صبح... بخیر(صدای لرزون)
جیمین: چرا صدات میلرزه؟(نگران)
ات: دلم درد میکنه... حالت تهوع دارم
جیمین: میخوای بریم دکتر؟
ات: نه صبحونه بخورم خوب میشم
جیمین: باش
داشتم غذا ویخوردم که با دلدردی که داشتم اشتهامو از دست دادمو میخواستم از سر مبز بلند شم که یهو پام شل شدو سیاهی*
جیمین ویو
دیدم ات از سر میز بلند شد اما خیلی نگذشته بود که یهو از حال رفت دوییدم سمتش براید بغلش کردم بردم بیمارستان بهش سرم وصل کردن دکتر اومد زود ربتم سمتش
جیمبن: خواترم خوب؟
@فعلا خوبن اما...
ادامه دارد
شرط نداره ببخشید دیر شد امتحان داشتم
شب میزارم
پارت بعد عشق ناتنی رو هم همینطور
۱۳.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.