پارت ششم عشق مافیایی
دختره. ددی هق هق ........
که حرفش نصفه موند و ا.ت بهش شلیک کرد
ا.ت. گفتم که کسی حق نداره به عشق من بگه ددی[ آروم و لحن ترسناک]
ا.ت ویو
نمیدونم چرا ولی از جیمین خوشم میومد و اون هرزه باعث میشد که عصبانی بشم رفتم نشستم رو صندلی کنار جیمین
جیمین. تو منو دوست داری؟
ا.ت. میشه گفت ازت خوشم میاد ولی عاشقت نیستم
جیمین. اوم اوکی
جیمین ویو
یکم ناراحت شدم گفت عاشقم نیست ولی عاشق خودم میکنمش [جیمین بسی صبر😐]
ا.ت . تومنو دوست داری.
جیمین. تقریبا [دروغ میگه عاشقشه😐]
ا.ت ویو
داشتم با جیمین حرف میزدم میکردم که یهو احساس کردم همچی سیاه شد [غش بکرده]
جیمین ویو
داشتم با ا.ت حرف میکردم که یهو غش کرد با نگرانی به سمتش رفتم
جیمین. ا.ت ا.ت بلندشو لطفا بلندشو [نگران . پدصگ بچمو نگران کردی]
سریع ا.ت رو براید استایل بغل کردم بردم بیمارستان و داد زدم
جیمین. پرستار پرستار یکی کمک کنه
پرستار. آروم باشید قربان چی شده
جیمین.دوستدخترم غش کرده[چایی نخورده🥸]پرستار.بزاریدش رو تخت
ا.ت رو گذاشتن رو تخت و بردن تو اتاق
جیمین ویو
نشسته بودم رو صندلی جلو اتاق که یهو دکتر
کاتتتتتت. خب برو سر کار و زندگیت
که حرفش نصفه موند و ا.ت بهش شلیک کرد
ا.ت. گفتم که کسی حق نداره به عشق من بگه ددی[ آروم و لحن ترسناک]
ا.ت ویو
نمیدونم چرا ولی از جیمین خوشم میومد و اون هرزه باعث میشد که عصبانی بشم رفتم نشستم رو صندلی کنار جیمین
جیمین. تو منو دوست داری؟
ا.ت. میشه گفت ازت خوشم میاد ولی عاشقت نیستم
جیمین. اوم اوکی
جیمین ویو
یکم ناراحت شدم گفت عاشقم نیست ولی عاشق خودم میکنمش [جیمین بسی صبر😐]
ا.ت . تومنو دوست داری.
جیمین. تقریبا [دروغ میگه عاشقشه😐]
ا.ت ویو
داشتم با جیمین حرف میزدم میکردم که یهو احساس کردم همچی سیاه شد [غش بکرده]
جیمین ویو
داشتم با ا.ت حرف میکردم که یهو غش کرد با نگرانی به سمتش رفتم
جیمین. ا.ت ا.ت بلندشو لطفا بلندشو [نگران . پدصگ بچمو نگران کردی]
سریع ا.ت رو براید استایل بغل کردم بردم بیمارستان و داد زدم
جیمین. پرستار پرستار یکی کمک کنه
پرستار. آروم باشید قربان چی شده
جیمین.دوستدخترم غش کرده[چایی نخورده🥸]پرستار.بزاریدش رو تخت
ا.ت رو گذاشتن رو تخت و بردن تو اتاق
جیمین ویو
نشسته بودم رو صندلی جلو اتاق که یهو دکتر
کاتتتتتت. خب برو سر کار و زندگیت
۶.۱k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.