کارگردانی که برایم غذا خرید
پارت اول
(بچه ها از همین الان بگم این یه فیکه و هیچ ربطی به اعضا نداره)
های ، من جونگ کوک ام و 25سالمه تو یه شرکت کار میکنم یه مشکل قلبی دارم که فقط با بغل کردن رییسم خوب میشه
های، من تهیونگ ام و ۲۸سالمه و رییس یه شرکتم و یکی از کارمندام مشکل قلبی داره که زمانی که من بغلش کنم خوب میشه و من دوسش دارم ولی اون نمیدونه
های، من جیمین ام ۲۷سالمه و آیدلم و یکی از کارمند های شرکت رفیقمو دوست دارم و اون نمیدونه
فردا صبح...
خب صبح شد یه روز پر مشغله دیگه پاشدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستم صبحونه خوردم حاضر شدم یه هودی مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم رفتم شرکت..
رسیدن به شرکت...
کوک:سلام بچه ها صبح بخیر
بچه ها:سلام صبح بخیر
تهیونگ: سلام صبح همه بخیر
کوک: سلام رییس صبح بخیر
تهیونگ : ام... سلام صبح بخیر ، خب کوک بیا دفترم
کوک: چشم اومدم، بله
تهیونگ: خب این کارای امروزه
کوک: ام.. مرسی آه آه قلبم
تهیونگ :اا.. خوبی(بغل کردن کوک)
کوک: هو هو ... مرسی خوبم من دیگه برم (باز کردن در و دیدن جیمین) اا.. سلام ببخشید
جیمین: آ.. سلام خواهش میکنم
ادامه دارد🖤💜
(بچه ها از همین الان بگم این یه فیکه و هیچ ربطی به اعضا نداره)
های ، من جونگ کوک ام و 25سالمه تو یه شرکت کار میکنم یه مشکل قلبی دارم که فقط با بغل کردن رییسم خوب میشه
های، من تهیونگ ام و ۲۸سالمه و رییس یه شرکتم و یکی از کارمندام مشکل قلبی داره که زمانی که من بغلش کنم خوب میشه و من دوسش دارم ولی اون نمیدونه
های، من جیمین ام ۲۷سالمه و آیدلم و یکی از کارمند های شرکت رفیقمو دوست دارم و اون نمیدونه
فردا صبح...
خب صبح شد یه روز پر مشغله دیگه پاشدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستم صبحونه خوردم حاضر شدم یه هودی مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم رفتم شرکت..
رسیدن به شرکت...
کوک:سلام بچه ها صبح بخیر
بچه ها:سلام صبح بخیر
تهیونگ: سلام صبح همه بخیر
کوک: سلام رییس صبح بخیر
تهیونگ : ام... سلام صبح بخیر ، خب کوک بیا دفترم
کوک: چشم اومدم، بله
تهیونگ: خب این کارای امروزه
کوک: ام.. مرسی آه آه قلبم
تهیونگ :اا.. خوبی(بغل کردن کوک)
کوک: هو هو ... مرسی خوبم من دیگه برم (باز کردن در و دیدن جیمین) اا.. سلام ببخشید
جیمین: آ.. سلام خواهش میکنم
ادامه دارد🖤💜
۷.۷k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.