دختر گوجو فصل دوم پارت :۹
گوجو: پتو رو پهن کن یوتا
مگومی شب اول نباید پیش عروس بخوابی
ماکی : من میخوام پیش شوهرم بخوابم
*سوکونا در حال تخمه خوردن * از اول هم معلوم بود زن سلیطه براش گرفتیم
گوجو: نه بابا یکم با هم زندگی کنن ، بچه بیارن ، بچشون رو شوهر بدن یا زن بدن بعدش هم بمیرم برن جهنم همه چیز درست میشه
اکینا: من بادکنک خریدم.
گوجو: از همونا
اکینا: اره
گوجو : بده به من
یوجی: میخواین چیکار کنین ؟
گوجو: میکنیم توشون
سوکونا: اکینا دخترم تو برو تو پذیرایی تالار بخواب صحبت بزرگسالانه هست
اکینا : باش .. شب بخیر ! * گوجو رو بغل کرد و بعدش هم رفت خوابید *
گوجو: پاشید بریم عملیات شروع میشه
یوجی: یکم زود نیست
گوجو: نه همیشه گفتن تصمیم درست رو بزرگ تر ها میگیرن
مگه نه نانامی؟
نانامی: فقط خفه شو مرتیکه با این عروسی گرفتنت
سوکونا: اوففففف بیاین بریم دیر شد * بالا زدن استینا *
یوتا: منم میام
گوجو: تو کجا؟ تو هنوز دهنت بود شیر میده !
سوکونا: برو پیش اکینا
یوجی: من بیام ؟
گوجو: اره تو بیا
یوتا: یوجی که از من کوچیک تره
گوجو: تو یکی حرف نزن برو ، خانوما هم بیان
شوکو: اومدم، می می لشتو بیار
مای: من دیگه باید بیام به هر حال پای خواهر من وسطه
گوجو: برو بچه تو هم برو بخواب مسواکتو بزن دهنت بو گوه میده
اندر اتاق مگومی و ماکی ****
گوجو: همه ساکت باشن * خیلی آروم حرف میزد *
سوکونا: اوکی ..* اروم *
یوجی: من دستشویی دارم ... سنسه
گوجو: زهر مار * اروم *
سوکونا: لباس مگومی رو بکنم؟
گوجو: نه این با خودم تو برو سر وقت ماکی
یوجی: از نظر من زوده
شوکو: ماکی با من ، تو هم کمتر زر بزن
فیلم بگیر می می خاطره بشه
می می : اوکی * فیلم گرفتن *
مگومی یهو با جیغ از خواب بیدار شد و گفت: رززززززززز !!!!!
همه گرخیدن*
ماکی از خواب بیدار شد و گفت: چیشده؟ عزیزم خوبی ؟
مگومی: عزیزم کدوم خریه؟!
گوجو: تو رو میگه اسکل
مگومی: شما ها اینجا چیکار میکنید ؟
گوجو: هیچی
سوکونا: ناتینگ
می می: هوا خوری
شوکو: خیار __
گوجو : اهم اهم .. شوکو خفه شو
ماکی: رز کدوم گوهی؟! خیانت کردی؟
مگومی: نه .. یعنی اره اصن من گی هستم
ماکی: چیییییییییی رز کیه؟؟؟
گوجو: منم
ماکی: با این باکا چشم بند زن رفتی رو اب؟؟؟
مگومی: نه
ماکی: اها یه لحظه ترسیدم عشقم
می می: زود باشید بچه دار شید
گوجو: من میخوام بابابزرگ بشم !
سوکونا: من میخوام عمه بشم
مگومی شب اول نباید پیش عروس بخوابی
ماکی : من میخوام پیش شوهرم بخوابم
*سوکونا در حال تخمه خوردن * از اول هم معلوم بود زن سلیطه براش گرفتیم
گوجو: نه بابا یکم با هم زندگی کنن ، بچه بیارن ، بچشون رو شوهر بدن یا زن بدن بعدش هم بمیرم برن جهنم همه چیز درست میشه
اکینا: من بادکنک خریدم.
گوجو: از همونا
اکینا: اره
گوجو : بده به من
یوجی: میخواین چیکار کنین ؟
گوجو: میکنیم توشون
سوکونا: اکینا دخترم تو برو تو پذیرایی تالار بخواب صحبت بزرگسالانه هست
اکینا : باش .. شب بخیر ! * گوجو رو بغل کرد و بعدش هم رفت خوابید *
گوجو: پاشید بریم عملیات شروع میشه
یوجی: یکم زود نیست
گوجو: نه همیشه گفتن تصمیم درست رو بزرگ تر ها میگیرن
مگه نه نانامی؟
نانامی: فقط خفه شو مرتیکه با این عروسی گرفتنت
سوکونا: اوففففف بیاین بریم دیر شد * بالا زدن استینا *
یوتا: منم میام
گوجو: تو کجا؟ تو هنوز دهنت بود شیر میده !
سوکونا: برو پیش اکینا
یوجی: من بیام ؟
گوجو: اره تو بیا
یوتا: یوجی که از من کوچیک تره
گوجو: تو یکی حرف نزن برو ، خانوما هم بیان
شوکو: اومدم، می می لشتو بیار
مای: من دیگه باید بیام به هر حال پای خواهر من وسطه
گوجو: برو بچه تو هم برو بخواب مسواکتو بزن دهنت بو گوه میده
اندر اتاق مگومی و ماکی ****
گوجو: همه ساکت باشن * خیلی آروم حرف میزد *
سوکونا: اوکی ..* اروم *
یوجی: من دستشویی دارم ... سنسه
گوجو: زهر مار * اروم *
سوکونا: لباس مگومی رو بکنم؟
گوجو: نه این با خودم تو برو سر وقت ماکی
یوجی: از نظر من زوده
شوکو: ماکی با من ، تو هم کمتر زر بزن
فیلم بگیر می می خاطره بشه
می می : اوکی * فیلم گرفتن *
مگومی یهو با جیغ از خواب بیدار شد و گفت: رززززززززز !!!!!
همه گرخیدن*
ماکی از خواب بیدار شد و گفت: چیشده؟ عزیزم خوبی ؟
مگومی: عزیزم کدوم خریه؟!
گوجو: تو رو میگه اسکل
مگومی: شما ها اینجا چیکار میکنید ؟
گوجو: هیچی
سوکونا: ناتینگ
می می: هوا خوری
شوکو: خیار __
گوجو : اهم اهم .. شوکو خفه شو
ماکی: رز کدوم گوهی؟! خیانت کردی؟
مگومی: نه .. یعنی اره اصن من گی هستم
ماکی: چیییییییییی رز کیه؟؟؟
گوجو: منم
ماکی: با این باکا چشم بند زن رفتی رو اب؟؟؟
مگومی: نه
ماکی: اها یه لحظه ترسیدم عشقم
می می: زود باشید بچه دار شید
گوجو: من میخوام بابابزرگ بشم !
سوکونا: من میخوام عمه بشم
۵.۸k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.