Love shot p3
که بغض تو گلوم به طرز وحشتناکی ترکید
لیا بغلم کرد و گفت: گریه نکن بیبی اشکال نداره اون یه عوضی بی لیاقت بود در آینده با آدمای بهتری آشنا میشی الان زنگ میزنم به سونبه میگم مانمیایم عوضش بیا بریم خودمون کل شهرو بگردیم یا بریم خونهی تو تاصبح فیلم بریم هوم؟
حرفای لیا واقعا مثل یه مرحم روی زخمام بود طوری که هیچی از درد و غمم نذاشت تو کلا اونو از ذهنم پاک کرد
سرمو بالا بردم بش گفتم: به سونبه زنگ نزن بیا بریم تا صبح حال کنیم یههههههههههه
لیا :داش خودمی هستم
بغلش کردمو گفتم : ممنون که هستی اگه نبودی الان نابود شده بودم میخوام همین جا همه غمامو خاک کنمو برای همیشه فراموشش کنم حالا ولش بیا بریم گووووووووو
لیا به سونبه زنگ زدو گف آدرسو بده
سونبه : کنار دانشگاه بار لینایو ساعت ده اونجا باشید بعدشم میخوایم بریم کلاب اوک؟
لیا : اوک خدافظ
سونبه : بای
لیا : ا.تتتتتتت خونه من لباس مناسب پارتی داری ؟
ا.ت: یه کرانچ داف دارم (یا اسلاید بعدی یا پست بعدی )
لیا : خوبه بریم خونه آماده شیم ده باید اونجا باشیم
ا.ت: اوک بدوووو
رفتیم ۲ طبقه پایین تر خونه لیا
من لیا هردوتا مون یه استایل کرانچ زدیم و اکسسوری های کراشمونو انداختیمو
یه تاکسی گرفتیمو به آجوشی گفتیم ببرتمون سمت بار
اینم از این پارت 🤌🫠
لیا بغلم کرد و گفت: گریه نکن بیبی اشکال نداره اون یه عوضی بی لیاقت بود در آینده با آدمای بهتری آشنا میشی الان زنگ میزنم به سونبه میگم مانمیایم عوضش بیا بریم خودمون کل شهرو بگردیم یا بریم خونهی تو تاصبح فیلم بریم هوم؟
حرفای لیا واقعا مثل یه مرحم روی زخمام بود طوری که هیچی از درد و غمم نذاشت تو کلا اونو از ذهنم پاک کرد
سرمو بالا بردم بش گفتم: به سونبه زنگ نزن بیا بریم تا صبح حال کنیم یههههههههههه
لیا :داش خودمی هستم
بغلش کردمو گفتم : ممنون که هستی اگه نبودی الان نابود شده بودم میخوام همین جا همه غمامو خاک کنمو برای همیشه فراموشش کنم حالا ولش بیا بریم گووووووووو
لیا به سونبه زنگ زدو گف آدرسو بده
سونبه : کنار دانشگاه بار لینایو ساعت ده اونجا باشید بعدشم میخوایم بریم کلاب اوک؟
لیا : اوک خدافظ
سونبه : بای
لیا : ا.تتتتتتت خونه من لباس مناسب پارتی داری ؟
ا.ت: یه کرانچ داف دارم (یا اسلاید بعدی یا پست بعدی )
لیا : خوبه بریم خونه آماده شیم ده باید اونجا باشیم
ا.ت: اوک بدوووو
رفتیم ۲ طبقه پایین تر خونه لیا
من لیا هردوتا مون یه استایل کرانچ زدیم و اکسسوری های کراشمونو انداختیمو
یه تاکسی گرفتیمو به آجوشی گفتیم ببرتمون سمت بار
اینم از این پارت 🤌🫠
۲.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.