تک پارتی: نام:"تصادف"
*****
"بورام":
رو صندلیه بیمارستان نشسته بودم و ب مرد جذابی ک داشت نوبت میگرفت نگاه میکردم...اون مرد چهره قشنگی داشت...بعد از چند لحظه لب زد:'خیلی ممنون خانم'
وای...صدایه بهشتیش>>
خیلی صدایه بَم و البته دلنوازی داره.....بعد از صحبت با پرستارِ پذیرش اومد و صندلی کناریه من نشست....
کمی ب صورتش نگاه کردم.....
موهایه قهوهای,استایل مشکی, لبایه پفکی,بینیِ....
_:دید زدنشون تموم شد خانم؟
+:اوه..ببخشید...
+:برايه خودتون اومدین بیمارستان؟
_:نه برايه همسرم...
حیف شد واقن میخواستم مخشو بِزَنم...
خدا شانس بده ملت چ شوهرهایی دارن...
من بتونم ی زیرِ ¹ درصدِ جذابیت و استایل و صدایه اینو ب عنوان رِل ¹ ساعته پیدا کنم باید ی سفر ب فضا برم...
یهو سَرَم دردِ بدی گرفت...
رو ب همون مرد کردمو گفتم:میشه لطفا نوبتِتونو بدین من,حالم زیاد خوب نیس؟
اول نگران شد ولی بعد با صدایه خنثی ای لب زد:'حال همسرِ من بدتره از شماس!'
چ مردِ جنتلمنی... حالا اصن زنش کجاس...ولش...ولی خوش ب حال زنش...
+:میتونم بپرسم ک واسه همسرتون چ اتفاقی افتاده؟
سرشو طرف مت آورد ک من دوباره تو اقیانوس مشکیه چشماش غرق شدم...
_:تو راهِ خونه بودیم تازه از بار برگشته بود اونم بدون اجازه من عصبی بودم ک پاکت سیگارم افتاده بود تو اون شرایط فاکی رفتم پاکتو برادارم ک تصادف کردیم...
و زنم فراموشی گرفته...
+:اوم..چ بد...خیلی سخته ک کسب ک واسش جونتو میدی تورو نشناسه!
_:مردن؟منبراش آدم میکُشَم.هیچکس برام اون نمیشه.
هیشکی مثل اون نمیخنده، مثل اون راه نمیره، مثل اون حرف نمیزنه،
هیشکی مثل اون بهم حس امنیت نمیده، اون آدمی بود ک تموم وجودش منم و همه جوره مراقبمه و نمیزاره اسیبی بم برسه، اون آدمی بود ک اجازه نمیده کسی جلوش بد منو بگه، اون آدمی بود ک همه جوره هوا مو داشت و نمیزاشت کسی از گل نازک تر بم بگه، اره اون بهترینه بهترینه من بوده و هیچکس جاشو نمیگیره!
+:امیدوارم همسرتون خوب شن...
(...):شماره ¹⁸,کیم تهیونگ!
مردِ جذاب پاشد و دستشو سمتم دراز کرد و رو ب من لب زد:
_:"بریم لیتل گرل,نوبت ما شده!"
نظر بدین لطفاا؟🐰
"بورام":
رو صندلیه بیمارستان نشسته بودم و ب مرد جذابی ک داشت نوبت میگرفت نگاه میکردم...اون مرد چهره قشنگی داشت...بعد از چند لحظه لب زد:'خیلی ممنون خانم'
وای...صدایه بهشتیش>>
خیلی صدایه بَم و البته دلنوازی داره.....بعد از صحبت با پرستارِ پذیرش اومد و صندلی کناریه من نشست....
کمی ب صورتش نگاه کردم.....
موهایه قهوهای,استایل مشکی, لبایه پفکی,بینیِ....
_:دید زدنشون تموم شد خانم؟
+:اوه..ببخشید...
+:برايه خودتون اومدین بیمارستان؟
_:نه برايه همسرم...
حیف شد واقن میخواستم مخشو بِزَنم...
خدا شانس بده ملت چ شوهرهایی دارن...
من بتونم ی زیرِ ¹ درصدِ جذابیت و استایل و صدایه اینو ب عنوان رِل ¹ ساعته پیدا کنم باید ی سفر ب فضا برم...
یهو سَرَم دردِ بدی گرفت...
رو ب همون مرد کردمو گفتم:میشه لطفا نوبتِتونو بدین من,حالم زیاد خوب نیس؟
اول نگران شد ولی بعد با صدایه خنثی ای لب زد:'حال همسرِ من بدتره از شماس!'
چ مردِ جنتلمنی... حالا اصن زنش کجاس...ولش...ولی خوش ب حال زنش...
+:میتونم بپرسم ک واسه همسرتون چ اتفاقی افتاده؟
سرشو طرف مت آورد ک من دوباره تو اقیانوس مشکیه چشماش غرق شدم...
_:تو راهِ خونه بودیم تازه از بار برگشته بود اونم بدون اجازه من عصبی بودم ک پاکت سیگارم افتاده بود تو اون شرایط فاکی رفتم پاکتو برادارم ک تصادف کردیم...
و زنم فراموشی گرفته...
+:اوم..چ بد...خیلی سخته ک کسب ک واسش جونتو میدی تورو نشناسه!
_:مردن؟منبراش آدم میکُشَم.هیچکس برام اون نمیشه.
هیشکی مثل اون نمیخنده، مثل اون راه نمیره، مثل اون حرف نمیزنه،
هیشکی مثل اون بهم حس امنیت نمیده، اون آدمی بود ک تموم وجودش منم و همه جوره مراقبمه و نمیزاره اسیبی بم برسه، اون آدمی بود ک اجازه نمیده کسی جلوش بد منو بگه، اون آدمی بود ک همه جوره هوا مو داشت و نمیزاشت کسی از گل نازک تر بم بگه، اره اون بهترینه بهترینه من بوده و هیچکس جاشو نمیگیره!
+:امیدوارم همسرتون خوب شن...
(...):شماره ¹⁸,کیم تهیونگ!
مردِ جذاب پاشد و دستشو سمتم دراز کرد و رو ب من لب زد:
_:"بریم لیتل گرل,نوبت ما شده!"
نظر بدین لطفاا؟🐰
۵۰.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.