صدام کن: دختر بسکتبالیست من
پارت اول
ویو ا/ت
نمیدونم چجوری کارم به اینجا کشید. قرار نبود اینجوری پیش بره.
_قربان خواهش میکنم لطفا بزارین تو مدرسه ی هانبون ثبت نام کنم قول میدم کار پاره وقت جدید پیدا کنم هرجور شده پول شهریه رو جور میکنم.
اون اکادمی اشرافی و بچه های پولدارش ارزش این همه زحمت رو نداشت ولی مجبور بودم هرکاری برای ثبت نام بکنم
_خیلی خب کافیه. اگر میتونین به زودی شهریه رو پرداخت کنین اقای مدیر مشکلی
ندارن.مرخصی
سرم رو به نشانه ی تشکر خم کردم و به ارومی از دفتر مدیر بیرون اومدم
باید وسایلم رو بزارم توی خوابگاه و آماده بشم فردا کلاسام شروع میشه
راستش این اکادمی یه جای معمولی نیست یه جایی که مجبورم صورتم رو با سیلی سرخ نگه دارم وگرنه خبری از آرامش نیست
صبح روز بعد
هم اتاقی هام شب انقدر دیر و صبح انقدر زود رفتن که اصن ندیدمشون فقط صدای پاشون رو شنیدم
اه حواسم نبود امروز مثلا جشن اول ساله و از اونجایی که باید یه لباس مجلسی براش جور کنم امم فک کنم این خوب باشه (عکس لباس رو تو اسلاید بعدی میزارم)
لباسامو پوشیدم و رفتم سمت سالن غذاخوری
_ نه لطفا ولم کن خواهش میکنم ولم کن اه!
صدای ناله های یه نفر از سمت باشگاه قدیمی میاد این دیگه کیه؟
کنار باشگاه قدیمی یه عالمه از دانش آموزا دور تا دور هم جمع شدن نصفشون دارن از دو نفری که وسطن فیلم میگیرن بقیه هم تشویق میکنن
ولی اون دو نفر، جونگکوک پادشاه این مدرسه داشت برای یه بچه دیگه قلدری میکرد.
اونی که داشت براش قلدری میکرد رو نمیشناسم ولی
دیگه نمی تونستم این صحنه رو تحمل کنم
رفتم جلو
_ یااا جونگکوک
ویو جونگکوک
اون دختری که داد زد ، نمیشناسمش شاید دوس دخترش خخخ
_شما کی باشین؟
_اونش مهم نیست بجای اینکه برای اون قلدری کنی بیا ببینم میتونی من و بزنی یا نه
_تو ؟ توی کوچولو؟ بپا یه وقت لباس جدیدات کثیف نشن!
همه زدن زیر خنده هر خودشون باعث میشد حس کنم یکی به دلم لگد میزنه
_اره حق با توعه با این لباسا نمی تونم پس بهتره درشون بیارم
_چییی!
_اون دختره که نمیخواد لباساشو بیاره میخواد؟
_ایول این فیلم میره صفحه اول وبسایت مدرسه
صدای پچ پچ هاشون بلند شده بود
اول تور لباسمو دراوردم میخواستم بقیه رو هم دربیارم که صدای اشنایی گفت
_ صبر کنننن
ادامه دارد...
ویو ا/ت
نمیدونم چجوری کارم به اینجا کشید. قرار نبود اینجوری پیش بره.
_قربان خواهش میکنم لطفا بزارین تو مدرسه ی هانبون ثبت نام کنم قول میدم کار پاره وقت جدید پیدا کنم هرجور شده پول شهریه رو جور میکنم.
اون اکادمی اشرافی و بچه های پولدارش ارزش این همه زحمت رو نداشت ولی مجبور بودم هرکاری برای ثبت نام بکنم
_خیلی خب کافیه. اگر میتونین به زودی شهریه رو پرداخت کنین اقای مدیر مشکلی
ندارن.مرخصی
سرم رو به نشانه ی تشکر خم کردم و به ارومی از دفتر مدیر بیرون اومدم
باید وسایلم رو بزارم توی خوابگاه و آماده بشم فردا کلاسام شروع میشه
راستش این اکادمی یه جای معمولی نیست یه جایی که مجبورم صورتم رو با سیلی سرخ نگه دارم وگرنه خبری از آرامش نیست
صبح روز بعد
هم اتاقی هام شب انقدر دیر و صبح انقدر زود رفتن که اصن ندیدمشون فقط صدای پاشون رو شنیدم
اه حواسم نبود امروز مثلا جشن اول ساله و از اونجایی که باید یه لباس مجلسی براش جور کنم امم فک کنم این خوب باشه (عکس لباس رو تو اسلاید بعدی میزارم)
لباسامو پوشیدم و رفتم سمت سالن غذاخوری
_ نه لطفا ولم کن خواهش میکنم ولم کن اه!
صدای ناله های یه نفر از سمت باشگاه قدیمی میاد این دیگه کیه؟
کنار باشگاه قدیمی یه عالمه از دانش آموزا دور تا دور هم جمع شدن نصفشون دارن از دو نفری که وسطن فیلم میگیرن بقیه هم تشویق میکنن
ولی اون دو نفر، جونگکوک پادشاه این مدرسه داشت برای یه بچه دیگه قلدری میکرد.
اونی که داشت براش قلدری میکرد رو نمیشناسم ولی
دیگه نمی تونستم این صحنه رو تحمل کنم
رفتم جلو
_ یااا جونگکوک
ویو جونگکوک
اون دختری که داد زد ، نمیشناسمش شاید دوس دخترش خخخ
_شما کی باشین؟
_اونش مهم نیست بجای اینکه برای اون قلدری کنی بیا ببینم میتونی من و بزنی یا نه
_تو ؟ توی کوچولو؟ بپا یه وقت لباس جدیدات کثیف نشن!
همه زدن زیر خنده هر خودشون باعث میشد حس کنم یکی به دلم لگد میزنه
_اره حق با توعه با این لباسا نمی تونم پس بهتره درشون بیارم
_چییی!
_اون دختره که نمیخواد لباساشو بیاره میخواد؟
_ایول این فیلم میره صفحه اول وبسایت مدرسه
صدای پچ پچ هاشون بلند شده بود
اول تور لباسمو دراوردم میخواستم بقیه رو هم دربیارم که صدای اشنایی گفت
_ صبر کنننن
ادامه دارد...
۸.۱k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.