آرامش پارت:۲
<<ا/ت ویو >
ماشینو روشن کردم و به سمت خونه ی جیمین راه افتادم
منو جیمین دوست های صمیمی هستیم ولی نه ما تو رابطه نیستیم(شایدم باشید🗿)
یادم میاد اولین روزی که باهاش آشنا شدم یه دانش آموز انتقالی که انگار خیلی سرد و بی رحم بود
معلم داشت برای تحقیق در مورد درس گروه های دو نفره انتخاب میکرد که من و اون باهم توی یه گروه شدیم برای تحقیق دعوتش کردم خونمون و با کلی اصرار قبول کرد
وقتی اومد خونمون سعی کردم بهش بیشتر نزدیک شم و باهم یه خورده بیشتر حرف زدیم
بعد از اون روز صمیمی تر و صمیمی تر شدیم و حالا بهترین دوست های هم هستیم
<<جیمین ویو>>
امروز از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۲ ظهره!
امروز ا/ت میخواد بیاد اینجا ولی من هیچکاری نکردم
از روی تخت بلند شدم و لباسامو تنم کردم
تند تند رفتم یه صبحانه ی معمولی خوردم و رفتم تا خونه رو مرتب کنم
بعد از ۱۰ دقیقه صدای زنگ اومد رفتم دیدم ا/ت پشت دره درو باز کردم تا بیاد تو خونه
ماشینو روشن کردم و به سمت خونه ی جیمین راه افتادم
منو جیمین دوست های صمیمی هستیم ولی نه ما تو رابطه نیستیم(شایدم باشید🗿)
یادم میاد اولین روزی که باهاش آشنا شدم یه دانش آموز انتقالی که انگار خیلی سرد و بی رحم بود
معلم داشت برای تحقیق در مورد درس گروه های دو نفره انتخاب میکرد که من و اون باهم توی یه گروه شدیم برای تحقیق دعوتش کردم خونمون و با کلی اصرار قبول کرد
وقتی اومد خونمون سعی کردم بهش بیشتر نزدیک شم و باهم یه خورده بیشتر حرف زدیم
بعد از اون روز صمیمی تر و صمیمی تر شدیم و حالا بهترین دوست های هم هستیم
<<جیمین ویو>>
امروز از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۲ ظهره!
امروز ا/ت میخواد بیاد اینجا ولی من هیچکاری نکردم
از روی تخت بلند شدم و لباسامو تنم کردم
تند تند رفتم یه صبحانه ی معمولی خوردم و رفتم تا خونه رو مرتب کنم
بعد از ۱۰ دقیقه صدای زنگ اومد رفتم دیدم ا/ت پشت دره درو باز کردم تا بیاد تو خونه
۶.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.