(من یه ددی دارم پارت ۳۲)
_ایششش چرت پرت میگی واسه خودت
+دوباره بی احترامی میکنی به ددیت هنوز آدم نشدی نه
_نه نشدم
+دلت میخواد دوباره به فاک بری اره(پوزخند)
_نخیر ببخشید
+آفرین بیبی گرل
_خب الان کمکم میکنی پاشم
+بیا بغلم
دستشو بازکرد رفتم تو بغلش لباسمو پوشیدم و رفتیم پایین با هم بهم دمنوش داد خوردم و بعد دوباره رفتیم بالا تا آماده شیم بریم لباسامونو پوشیدم و رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم تو راه بودیم که گفتم
_جونکوک جونکوک جونکوک
+جانم چیشده
_میگم حالا بعدا هم میتونیم بریم پیششون بیخیال حالا بیا بریم شهر بازی تروخدااااا
+باشه بریم عزیزم
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم شهر بازی واییی چقدر خوشگذشت من اینقدر با جونکوک خندیده بودیم که اشک از چشامون میومد بعد دوباره سوار ماشین شدیم و سمت عمارت عمو اینا راه افتادیم و رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و
_دستتو بده نه نه اصن بغلم کن
+هووووف عشقم بیخیال میخوای زور جنی رو در بیاری یا واقعا میخوای بغلم کنی
_هر دو (خنده)
+خبری از بغل نیس بیا بریم داخل (اخم)
_لطفاااااا
+گفتم نه
_نمیتونم راه برم
+اع تازه که خوب میدویدی نمیتونی راه بری الان
بدن توجه بهش دستمو دور کمرش حلقه کردم و خودمو چسپوندم بهش
+هووووف از دست تو دیوونه میشم
_بیخیال جونکوکی من به خاطر جنی اینکارو نکردم دوست دارم بغلت کنم واقعا
+(خنده) بریم داخل
رفتیم داخل سلام کردیم و اینا بعد رفتیم نشستیم تو سالن
+دوباره بی احترامی میکنی به ددیت هنوز آدم نشدی نه
_نه نشدم
+دلت میخواد دوباره به فاک بری اره(پوزخند)
_نخیر ببخشید
+آفرین بیبی گرل
_خب الان کمکم میکنی پاشم
+بیا بغلم
دستشو بازکرد رفتم تو بغلش لباسمو پوشیدم و رفتیم پایین با هم بهم دمنوش داد خوردم و بعد دوباره رفتیم بالا تا آماده شیم بریم لباسامونو پوشیدم و رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم تو راه بودیم که گفتم
_جونکوک جونکوک جونکوک
+جانم چیشده
_میگم حالا بعدا هم میتونیم بریم پیششون بیخیال حالا بیا بریم شهر بازی تروخدااااا
+باشه بریم عزیزم
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم شهر بازی واییی چقدر خوشگذشت من اینقدر با جونکوک خندیده بودیم که اشک از چشامون میومد بعد دوباره سوار ماشین شدیم و سمت عمارت عمو اینا راه افتادیم و رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و
_دستتو بده نه نه اصن بغلم کن
+هووووف عشقم بیخیال میخوای زور جنی رو در بیاری یا واقعا میخوای بغلم کنی
_هر دو (خنده)
+خبری از بغل نیس بیا بریم داخل (اخم)
_لطفاااااا
+گفتم نه
_نمیتونم راه برم
+اع تازه که خوب میدویدی نمیتونی راه بری الان
بدن توجه بهش دستمو دور کمرش حلقه کردم و خودمو چسپوندم بهش
+هووووف از دست تو دیوونه میشم
_بیخیال جونکوکی من به خاطر جنی اینکارو نکردم دوست دارم بغلت کنم واقعا
+(خنده) بریم داخل
رفتیم داخل سلام کردیم و اینا بعد رفتیم نشستیم تو سالن
۶۹.۵k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.