love game"part¹¹"
love game"part¹¹"
^سلام^:Clara
^سلام.....کلارا^:Kook
'دختر سوار ماشین شد و بعد از چند ثانیه متوجه شد که پسر حرکت نمیکند پس به سمتش برگشت و با نگاه های خیره او مواجه شد'
^کوک؟؟نمیریم؟؟^:Clara
^چی؟...چرا...چرا الان میریم...ببخشید من^:Kook
^نه اوکیه نیاز به معذرت خواهی نیست^:Clara
........
^کوک^:Clara
^بله؟؟؟^:Kook
^تو....شغلت چیه؟؟^:Clara
^پلیس مخفیم^:Kook
^اوووووو چه باحال^:Clara
^آره باحاله...توچی؟تو شغلت چیه؟؟^:Kook
'به اینجاش فکر نکرده بود..نمیدانست چه جوابی باید به شخص مقابلش بدهد ولی خیلی زودباید تصمیم میگرفت'
^روانشناسم^:Clara
'جواب به شدت احمقانهای بود...روانشناسی که خودش یک روانیه تمامعیار بود...احتمالا همه مریضهایش بعد از یک جلسه با او دست به خودکشی زدند..خنده داره'
^بفرمایید...رسیدیم^:Kook
^ممنونم^:Clara
'از ماشین پیاده شدند و وارد رستوران شدند.روی یک میز در طبقه بالا رستوران نشستند و گارسون را صدا زدند'
^سلام خیلی خوشاومدید....چی میل دارید؟^
^من تاکو میخورم^:Kook
^و شما^
^پاستا^
^تا چند دقیقه بعد حاضر میشه^
^ممنونم^:Kook
'تا چند دقیقه بعد گارسون غذاهارا آورد و آنها بعد از سرو غذا تصمیم گرفتند همراه هم قدم بزنند.انقدر گرم صحبت باهم بودند که متوجه نشدند بالای یک رودخانه برروی پل رسیدند'
^کلارا^:Kook
^بله؟^:Clara
^ما.....میتونیم به هم نزدیکتر بشیم؟؟^:Kook
^منظورت چیه؟^:Clara
^منظورم اینه که......^
^سلام^:Clara
^سلام.....کلارا^:Kook
'دختر سوار ماشین شد و بعد از چند ثانیه متوجه شد که پسر حرکت نمیکند پس به سمتش برگشت و با نگاه های خیره او مواجه شد'
^کوک؟؟نمیریم؟؟^:Clara
^چی؟...چرا...چرا الان میریم...ببخشید من^:Kook
^نه اوکیه نیاز به معذرت خواهی نیست^:Clara
........
^کوک^:Clara
^بله؟؟؟^:Kook
^تو....شغلت چیه؟؟^:Clara
^پلیس مخفیم^:Kook
^اوووووو چه باحال^:Clara
^آره باحاله...توچی؟تو شغلت چیه؟؟^:Kook
'به اینجاش فکر نکرده بود..نمیدانست چه جوابی باید به شخص مقابلش بدهد ولی خیلی زودباید تصمیم میگرفت'
^روانشناسم^:Clara
'جواب به شدت احمقانهای بود...روانشناسی که خودش یک روانیه تمامعیار بود...احتمالا همه مریضهایش بعد از یک جلسه با او دست به خودکشی زدند..خنده داره'
^بفرمایید...رسیدیم^:Kook
^ممنونم^:Clara
'از ماشین پیاده شدند و وارد رستوران شدند.روی یک میز در طبقه بالا رستوران نشستند و گارسون را صدا زدند'
^سلام خیلی خوشاومدید....چی میل دارید؟^
^من تاکو میخورم^:Kook
^و شما^
^پاستا^
^تا چند دقیقه بعد حاضر میشه^
^ممنونم^:Kook
'تا چند دقیقه بعد گارسون غذاهارا آورد و آنها بعد از سرو غذا تصمیم گرفتند همراه هم قدم بزنند.انقدر گرم صحبت باهم بودند که متوجه نشدند بالای یک رودخانه برروی پل رسیدند'
^کلارا^:Kook
^بله؟^:Clara
^ما.....میتونیم به هم نزدیکتر بشیم؟؟^:Kook
^منظورت چیه؟^:Clara
^منظورم اینه که......^
۱.۳k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.