جنگ برای تو ( پارت 47)
جونگ کوک : باید برام یه سم پیدا کنی
ندیمه : برای چی سرورم
جونگ کوک : تو به اون کارا کار نداشته باش
ندیمه : ب... بله
ندیمه به بازار رفت و برای جونگ کوک قوی ترین سم هارو آورد... هیچکس از هدف جونگ کوک برای انجام دادن اینکارا خبری نداشت.... مادرش تظاهر میکرد که نگرانش نیست و جونگ کوک براش اهمیتی نداره ولی از درون نگرانش بود و از طریق ندیمه ها حواسش به جونگ کوک بود
ندیمه : سرورم براتون آوردم
جونگ کوک : اینا چطور عمل میکنن
ندیمه : اون مرد میگفت این سم از قویترین نوع سمه و در عرض یک ساعت انسان و از پا در میاره
جونگ کوک : خوبه... بدش من
ندیمه : بفرمایید
جونگ کوک :
میدونستم کاری که میکنم اشتباهه و از این کارم نفرت داشتم ولی به خاطر برگردوندن سوریو و ازدواج باهاش باید اینکارو کنم
تنها با امپراطور شدن میتونم سوریو رو بدست بیارم
باید تهیونگ و یونگی رو از بین بب م تا بتونم امپراطور بشم و تمام قدرت و بدست بیارم
به سمت آشپزخونه ی دربار رفتم، چون تهیونگ ولیعهد شده بود از اونجا براش غذا میبردن
جونگ کوک : غذای ولیعهد کدومه
آشپز : خوش اومدید سرورم... غذای ولیعهد تا چند دقیقه ی دیگه آماده میشه.... ولی شما برای چی غذای ایشون رو میخواید
جونگ کوک : میخوام چک کنم ببینم توی غذای ولیعهد چیزی نریخته باشین و همچنین باید بدونین که ولیعهد به سیر توی غذاشون حساسیت دارن و اگر مشکلی برای ولیعهد پیش بیاد شماهایید که مجازات خواهید شد
آشپز : ب... بله سرورم، حتما این موضوع رو رعایت میکنیم
ندیمه : بانو... غذای ولیعهد حاضره
آشپز : توی غذا که سیر نریختین؟
ندیمه : نه بانوی من... سیر آشپزخونه تموم شده
آشپز : خوبه و حواستون باشه هیچوقت توی غذای ولیعهد سر استفاده نشه ... غذا رو بذارین اینجا
وقتی غذا رو آوردن بالا سرش وایسادم و سمو داخلش ریختم... اولش تردید داشتم ولی بعدش همه ی سمو خالی کردم در صورتی که فقط باید یکم از سم ریخته میشد
جونگ کوک : خیلی خب... غذا خوبه، میتونید برای ولیعهد ببرید
آشپز : بله سرورم
جونگ کوک: من میرم شماهام هر چه سریعتر این غذا رو ببرید تا سرد نشه
فقط یه چیز لازم بود تا نقشه ی جونگ کوک بهم بریزه و اونم این بود که.....
ندیمه : برای چی سرورم
جونگ کوک : تو به اون کارا کار نداشته باش
ندیمه : ب... بله
ندیمه به بازار رفت و برای جونگ کوک قوی ترین سم هارو آورد... هیچکس از هدف جونگ کوک برای انجام دادن اینکارا خبری نداشت.... مادرش تظاهر میکرد که نگرانش نیست و جونگ کوک براش اهمیتی نداره ولی از درون نگرانش بود و از طریق ندیمه ها حواسش به جونگ کوک بود
ندیمه : سرورم براتون آوردم
جونگ کوک : اینا چطور عمل میکنن
ندیمه : اون مرد میگفت این سم از قویترین نوع سمه و در عرض یک ساعت انسان و از پا در میاره
جونگ کوک : خوبه... بدش من
ندیمه : بفرمایید
جونگ کوک :
میدونستم کاری که میکنم اشتباهه و از این کارم نفرت داشتم ولی به خاطر برگردوندن سوریو و ازدواج باهاش باید اینکارو کنم
تنها با امپراطور شدن میتونم سوریو رو بدست بیارم
باید تهیونگ و یونگی رو از بین بب م تا بتونم امپراطور بشم و تمام قدرت و بدست بیارم
به سمت آشپزخونه ی دربار رفتم، چون تهیونگ ولیعهد شده بود از اونجا براش غذا میبردن
جونگ کوک : غذای ولیعهد کدومه
آشپز : خوش اومدید سرورم... غذای ولیعهد تا چند دقیقه ی دیگه آماده میشه.... ولی شما برای چی غذای ایشون رو میخواید
جونگ کوک : میخوام چک کنم ببینم توی غذای ولیعهد چیزی نریخته باشین و همچنین باید بدونین که ولیعهد به سیر توی غذاشون حساسیت دارن و اگر مشکلی برای ولیعهد پیش بیاد شماهایید که مجازات خواهید شد
آشپز : ب... بله سرورم، حتما این موضوع رو رعایت میکنیم
ندیمه : بانو... غذای ولیعهد حاضره
آشپز : توی غذا که سیر نریختین؟
ندیمه : نه بانوی من... سیر آشپزخونه تموم شده
آشپز : خوبه و حواستون باشه هیچوقت توی غذای ولیعهد سر استفاده نشه ... غذا رو بذارین اینجا
وقتی غذا رو آوردن بالا سرش وایسادم و سمو داخلش ریختم... اولش تردید داشتم ولی بعدش همه ی سمو خالی کردم در صورتی که فقط باید یکم از سم ریخته میشد
جونگ کوک : خیلی خب... غذا خوبه، میتونید برای ولیعهد ببرید
آشپز : بله سرورم
جونگ کوک: من میرم شماهام هر چه سریعتر این غذا رو ببرید تا سرد نشه
فقط یه چیز لازم بود تا نقشه ی جونگ کوک بهم بریزه و اونم این بود که.....
۳۲.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.