چن پارتی جیمین پارت: 4
*
وقتی داشتیم از مدرسع میومدیم بیرون بازم جیمین و جونگ کوک جلومونو گرفتن
هانا: باز چتونه انگار تو کلاس کم کتک خوردین
جیمین: هه با دوستت کار داریم وحشی نه با تو
هانا: اوم لقب بدی نیس بهم میاد ولی سه جین جایی نمیاد
باز لجبازیش گل کرده بود
جیمین: هی تو مگع کی هستی که تو روز اول اینجوری تو روی ما درمیای
هانا: لی هانا هستم. شما؟؟
نفسشو حرصی بیرون دادو دستشو پشت سرش کشید و گف
جیمین: فقط گمشو اونور من با سه جین کار دارم
دستمو گرفت و با خودش کشید تا هانا خواست مانع بشه جونگ کوک دستاشو دورش حلقه کردو نزاشت کاری بکنه
هانا: یااااا عوضی ولم کن(داد)
نمیخواستم تقلا بکنم چون فقط بیشتر عصبیش میکرد پس فقط دنبالش رفتم تا کنار ماشینش وایساد و منو بین خودشو ماشین گیر انداخت میترسیدم بخواد باهام کاری بکنه
جیمین: اوم میبینم اینجا ی سنجاب کیوت داریم که ترسیده
حرفی نمیزدم و سرم پایین بود
صورتمو گرف سمت خودشو گف
_وقتی باهات حرف میزنم تو چشمام نگاه کن
نگاهمو به چشماش دادم چشمای معصومش که برخلاف اخلاقش بود تو اون چشما ی ادم کیوت و مهربون بود ولی دراصل ی هیولا بود که با اذیت کردن بقیه خودشو سرگرم میکرد
جیمین: حالا شد
پشت دستشو روی صورتم کشید و گف
جیمین: ازت میخوام یه کاری برام انجام بدی
سه جین:چه کاری
جیمین:
وقتی داشتیم از مدرسع میومدیم بیرون بازم جیمین و جونگ کوک جلومونو گرفتن
هانا: باز چتونه انگار تو کلاس کم کتک خوردین
جیمین: هه با دوستت کار داریم وحشی نه با تو
هانا: اوم لقب بدی نیس بهم میاد ولی سه جین جایی نمیاد
باز لجبازیش گل کرده بود
جیمین: هی تو مگع کی هستی که تو روز اول اینجوری تو روی ما درمیای
هانا: لی هانا هستم. شما؟؟
نفسشو حرصی بیرون دادو دستشو پشت سرش کشید و گف
جیمین: فقط گمشو اونور من با سه جین کار دارم
دستمو گرفت و با خودش کشید تا هانا خواست مانع بشه جونگ کوک دستاشو دورش حلقه کردو نزاشت کاری بکنه
هانا: یااااا عوضی ولم کن(داد)
نمیخواستم تقلا بکنم چون فقط بیشتر عصبیش میکرد پس فقط دنبالش رفتم تا کنار ماشینش وایساد و منو بین خودشو ماشین گیر انداخت میترسیدم بخواد باهام کاری بکنه
جیمین: اوم میبینم اینجا ی سنجاب کیوت داریم که ترسیده
حرفی نمیزدم و سرم پایین بود
صورتمو گرف سمت خودشو گف
_وقتی باهات حرف میزنم تو چشمام نگاه کن
نگاهمو به چشماش دادم چشمای معصومش که برخلاف اخلاقش بود تو اون چشما ی ادم کیوت و مهربون بود ولی دراصل ی هیولا بود که با اذیت کردن بقیه خودشو سرگرم میکرد
جیمین: حالا شد
پشت دستشو روی صورتم کشید و گف
جیمین: ازت میخوام یه کاری برام انجام بدی
سه جین:چه کاری
جیمین:
۷.۷k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.