رمان شرکت اقای کیم...♡
#شرکت_اقای_کیم
#part14
"ویو ات"
شام خوردیم و نشستیم پای تلوزیون تا فیلم ببینیم
کوک:میگم
ات:هوم؟
کوک:میشه دیگه نیای شرکت؟
ات:کوک...من خیلی صبر کردم تا بتونم اینجا کار کنم!
کوک:...لطفا!
ات:چرا خب؟مگه قراره چی بشه...
کوک:نمیتونم بهت بگم...ات ...ازت خواهش میکنم...لطفا دیگه پاتو توی اون شرکت نزار!
ات:هوففف کوک!خسته شدم...از بعد از ظهر داری همینو میگی...برام مهم نیست...هر اتفاقی که میخواد بیوفته!تهش مرگه دیگه...فقط لطفا دیگه درموردش با من حرف نزن
کوک:.....
ات:من میرم بخوابم...شب بخیر
کوک:شب ...بخیر
رفتم توی اتاق و روی تخت دراز کشیدم...نمیدونم منظور کوک از این حرفا چیه...اعصابمو خورد کرده!
من خیلی منتظر موندم...خیلی سختی کشیدم تا بتونم یک کار خوب پیدا کنم بعد اونوقت اون میخواد که من دیگه اونجا نرم؟...هه...
گوشیم و برای ساعت ۷ کوک کردم و خوابیدم
"صبح"
از خواب بلند شدم...چی؟ چرا گوشیم زنگ نخورد؟...اصن ساعت چنده...
هانننننننننننن دوازده ظهره؟؟؟؟
یعنی چی من گوشیم و کوک کرده بودم...
بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون
ات:کوک؟...الووو...هوی....کوکککک
یعنی چی...پوففف لعنتی حتما رفته سرکار دیگه....الانم برم اقای کیم کلی دعوام میکنه...ولش فردا میرم و بهش میگم که خواب موندم!
#part14
"ویو ات"
شام خوردیم و نشستیم پای تلوزیون تا فیلم ببینیم
کوک:میگم
ات:هوم؟
کوک:میشه دیگه نیای شرکت؟
ات:کوک...من خیلی صبر کردم تا بتونم اینجا کار کنم!
کوک:...لطفا!
ات:چرا خب؟مگه قراره چی بشه...
کوک:نمیتونم بهت بگم...ات ...ازت خواهش میکنم...لطفا دیگه پاتو توی اون شرکت نزار!
ات:هوففف کوک!خسته شدم...از بعد از ظهر داری همینو میگی...برام مهم نیست...هر اتفاقی که میخواد بیوفته!تهش مرگه دیگه...فقط لطفا دیگه درموردش با من حرف نزن
کوک:.....
ات:من میرم بخوابم...شب بخیر
کوک:شب ...بخیر
رفتم توی اتاق و روی تخت دراز کشیدم...نمیدونم منظور کوک از این حرفا چیه...اعصابمو خورد کرده!
من خیلی منتظر موندم...خیلی سختی کشیدم تا بتونم یک کار خوب پیدا کنم بعد اونوقت اون میخواد که من دیگه اونجا نرم؟...هه...
گوشیم و برای ساعت ۷ کوک کردم و خوابیدم
"صبح"
از خواب بلند شدم...چی؟ چرا گوشیم زنگ نخورد؟...اصن ساعت چنده...
هانننننننننننن دوازده ظهره؟؟؟؟
یعنی چی من گوشیم و کوک کرده بودم...
بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون
ات:کوک؟...الووو...هوی....کوکککک
یعنی چی...پوففف لعنتی حتما رفته سرکار دیگه....الانم برم اقای کیم کلی دعوام میکنه...ولش فردا میرم و بهش میگم که خواب موندم!
۱۰.۰k
۰۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.