𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۶ پارت ۲
ته_حتی یک کلمه راجب رفتنش نگفت هیچی......
شوگ_ایرادی نداره میریم سراغ پیدینیم قطعا به اون گفته میره
ته_اره حتی گفت به لطف اون قراره یک خونه ی دیگه بره تنها زندگی کنه
مونی_مس کار اسونتر شد.....
هوپ_یس میریم سراغ پیدینیم و میفهمیم ا.ت کجاست
مونی_ولی نباید مزاحم دختر بیچاره بشی اون نیاز داره تنها باشه
ته_میدونی....وقتی داشت میرفت ازش خواستم بگه که واقعا دوستم نداره
جین_چرا ازش همچین چیزی خواستی؟
ته_خواستم بگه که دلیل قانع کننده اش چیه اولش نمیخواست بگه ولی وقتی فشار اوردم بهش گ.گفت
قلبم داشت میشکست ینی داشت پودر میشد
جیمی_اون وقتی تو بهش فشار اوردی برای خلاص کردنت یک چیزی گفته
ته_ولی جدی بود هیونگ
شوگ_ببین نمیشه بگی که هیچ چیز درست نمیشه هیچ چیزی غیر ممکنه نیست قطعا درست میشه ولی دیر و زود داره فقط باید صبر کرد
جین_اینو کسی داره بهت میگه که خودش کم صبر تر از بقیس
شوگ_یااا
هوپ_بچه ها حالا به ته فشار نیاریم بگیر استراحت کن ما حلش میکنیم اخر یک کاری میکنیم باهاش در ارتباطیم ما اون به خاطر جدا شدن از تو مارو فراموش نمیکنه ماهم باها در ارتباطیم سعی میکنیم که بهش بفهمونیم که کاری که تو کردی عمدی نبوده
ته_امیدوارم باور کنه
جیکی_بخواب و خوب استراحت کن
پسرا یکی یکی رفتن منم به سختی تونستم خواب برم
ا.ت ویو
بالاخره رسیدیم خونه ی جدید
چانگ_خانم من اینجا میمونم هرموقع کاری داشتین باهام در خدمتم ماشینم ینی من و ماشینم همیشه دد خدمتتونیم
_خیلی منونم ازت چانگ مین
با سوکی رفتیم داخل خونه حیاط نسبتا قشنگی داشت خونه ی دوخواب و مبله بود برای وقتایی که سوکی میومد پیشم بمونه اوکی بود دوخواب بود راحت بود بزرگترین اتاق و دلباز ترینشو خودم برداشتم اون یکی هم به اصطلاح اتاق مهمان بود😐💞
یخچال کمپلت پر بود و نیازی به خرید نداشت خونه هم تمیز و مرتب بود پیدینیم گفته بود زنم هر ازگاهی اینجارو تمیز میکنه واسه همون همه جا تمیز بودمیز و صندلی با لوازم هامو بردم تو اتاق توی اتاق فقط یک تخت دو نفره یک میز دراور و یک کمد لباس بود میز تحریرم رو نزدیک پنجره گذاشتم تا روشنایی به اونجا بتابه
_کاش به پیدینیم میسپردم چیزی از اینکه کجا زندگی میکنم به پسرا نگه
سوکی_تو با ته بهم زدی پسرا که دیگه.....آیگوووو
_راست میگی ولی خب اونا صد در صد بهش میگن
سوکی_من از جیمین میخوام به بهش چیزی نگن خوبه؟
_خوبه
سوکی_بیا بریم رامیون بخوریم
_.........لعنت بر ذهن منحرف😔💔😂
سوکی_خاک بر سرت
خندیدیم و رفتیم تو اشپزخونه و رامیون هایی از تو یخچال برداشتتیم درشون رو باز کردیم ابجوش داخلش ریختیم و سس و فلفل زدیم خوردیم
_اییی خیلی تنده
سوکی_ارهههه و خیلی خوشمزهه
_خیلییییی
وای خدا از خنده جر خوردیم.............
شوگ_ایرادی نداره میریم سراغ پیدینیم قطعا به اون گفته میره
ته_اره حتی گفت به لطف اون قراره یک خونه ی دیگه بره تنها زندگی کنه
مونی_مس کار اسونتر شد.....
هوپ_یس میریم سراغ پیدینیم و میفهمیم ا.ت کجاست
مونی_ولی نباید مزاحم دختر بیچاره بشی اون نیاز داره تنها باشه
ته_میدونی....وقتی داشت میرفت ازش خواستم بگه که واقعا دوستم نداره
جین_چرا ازش همچین چیزی خواستی؟
ته_خواستم بگه که دلیل قانع کننده اش چیه اولش نمیخواست بگه ولی وقتی فشار اوردم بهش گ.گفت
قلبم داشت میشکست ینی داشت پودر میشد
جیمی_اون وقتی تو بهش فشار اوردی برای خلاص کردنت یک چیزی گفته
ته_ولی جدی بود هیونگ
شوگ_ببین نمیشه بگی که هیچ چیز درست نمیشه هیچ چیزی غیر ممکنه نیست قطعا درست میشه ولی دیر و زود داره فقط باید صبر کرد
جین_اینو کسی داره بهت میگه که خودش کم صبر تر از بقیس
شوگ_یااا
هوپ_بچه ها حالا به ته فشار نیاریم بگیر استراحت کن ما حلش میکنیم اخر یک کاری میکنیم باهاش در ارتباطیم ما اون به خاطر جدا شدن از تو مارو فراموش نمیکنه ماهم باها در ارتباطیم سعی میکنیم که بهش بفهمونیم که کاری که تو کردی عمدی نبوده
ته_امیدوارم باور کنه
جیکی_بخواب و خوب استراحت کن
پسرا یکی یکی رفتن منم به سختی تونستم خواب برم
ا.ت ویو
بالاخره رسیدیم خونه ی جدید
چانگ_خانم من اینجا میمونم هرموقع کاری داشتین باهام در خدمتم ماشینم ینی من و ماشینم همیشه دد خدمتتونیم
_خیلی منونم ازت چانگ مین
با سوکی رفتیم داخل خونه حیاط نسبتا قشنگی داشت خونه ی دوخواب و مبله بود برای وقتایی که سوکی میومد پیشم بمونه اوکی بود دوخواب بود راحت بود بزرگترین اتاق و دلباز ترینشو خودم برداشتم اون یکی هم به اصطلاح اتاق مهمان بود😐💞
یخچال کمپلت پر بود و نیازی به خرید نداشت خونه هم تمیز و مرتب بود پیدینیم گفته بود زنم هر ازگاهی اینجارو تمیز میکنه واسه همون همه جا تمیز بودمیز و صندلی با لوازم هامو بردم تو اتاق توی اتاق فقط یک تخت دو نفره یک میز دراور و یک کمد لباس بود میز تحریرم رو نزدیک پنجره گذاشتم تا روشنایی به اونجا بتابه
_کاش به پیدینیم میسپردم چیزی از اینکه کجا زندگی میکنم به پسرا نگه
سوکی_تو با ته بهم زدی پسرا که دیگه.....آیگوووو
_راست میگی ولی خب اونا صد در صد بهش میگن
سوکی_من از جیمین میخوام به بهش چیزی نگن خوبه؟
_خوبه
سوکی_بیا بریم رامیون بخوریم
_.........لعنت بر ذهن منحرف😔💔😂
سوکی_خاک بر سرت
خندیدیم و رفتیم تو اشپزخونه و رامیون هایی از تو یخچال برداشتتیم درشون رو باز کردیم ابجوش داخلش ریختیم و سس و فلفل زدیم خوردیم
_اییی خیلی تنده
سوکی_ارهههه و خیلی خوشمزهه
_خیلییییی
وای خدا از خنده جر خوردیم.............
۵۲.۲k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.