وقتی مربیش بودی پارت ۴
رسیدم کمپانی. هنوز کسی نیومده بود.
رفتم تو اتاق لباسم رو پوشیدم. ایندفعه موهامو گوجه ای بستم.
ویو تهیونگ:
صبح با سردرد شدیدی بیدارشدم.
اماده شدم رفتم سمت کمپانی. رسیدم تو اتاقو دیدم ا. ت داره میخنده. وقتی میخنده خیلی خواستی تر میشه. دلم رفت براش.امروز هم خوشگل تر شده بود.
تهیونگ: سلام.
ا. ت: سلام.(خیلی سرد)
تهیونگ: چیزی شده؟
ا. ت: خودتو نزن به اون راه.
تهیونگ:نفهمیدم؟
ا. ت: واقعا هیچی یادت نمیاد؟ چرا باید یادت بیاد. دیشب مست بودی.
ا. ت: سعی کن یادت بیاد با من چیکار کردی.
*وقتی ا. ت اینو گفت ترسیدم بهش دست زده باشم. خیلی نگران بودم.
ویو ا. ت:
خدایی بدمم نیومد منو بوسید. اههههه من دارم چی میگم!
نکنه...... من......... عاشقش شدم!
این پسر چی داره که من ازش خوشم بیاد.
قیافه نداره، که داره
جذاب نیست، که هستش
همه دخترا هم دنبالشن.
خداااااااااااااااااا
کوک: شروع کنیم
کوک: ا. ت، ا. ت ا. ت
ا. ت: بلخشید حواسم نبود شروع کنید.
بعد یکی اومد گفت مدیر کارتون داره.
رفتیم پیشش.
مدیر: خب بچه ها فردا باید برین سفر کاری همراه خانم کیم.
کوک: چرا؟
تهیونگ: یکی زد به پای کوک و چپ چپ نگاش کرد
کوک: منظورم این بود که چرا سفر کاری؟
مدیر: اول برای عکاسی. بعدش تمرین دنس. بعدشم که میخوام ازتون تو این یک هفته خوب استراحت کنید.
همه اعضا و ا. ت: اکی
..........................
رفتم تو اتاق لباسم رو پوشیدم. ایندفعه موهامو گوجه ای بستم.
ویو تهیونگ:
صبح با سردرد شدیدی بیدارشدم.
اماده شدم رفتم سمت کمپانی. رسیدم تو اتاقو دیدم ا. ت داره میخنده. وقتی میخنده خیلی خواستی تر میشه. دلم رفت براش.امروز هم خوشگل تر شده بود.
تهیونگ: سلام.
ا. ت: سلام.(خیلی سرد)
تهیونگ: چیزی شده؟
ا. ت: خودتو نزن به اون راه.
تهیونگ:نفهمیدم؟
ا. ت: واقعا هیچی یادت نمیاد؟ چرا باید یادت بیاد. دیشب مست بودی.
ا. ت: سعی کن یادت بیاد با من چیکار کردی.
*وقتی ا. ت اینو گفت ترسیدم بهش دست زده باشم. خیلی نگران بودم.
ویو ا. ت:
خدایی بدمم نیومد منو بوسید. اههههه من دارم چی میگم!
نکنه...... من......... عاشقش شدم!
این پسر چی داره که من ازش خوشم بیاد.
قیافه نداره، که داره
جذاب نیست، که هستش
همه دخترا هم دنبالشن.
خداااااااااااااااااا
کوک: شروع کنیم
کوک: ا. ت، ا. ت ا. ت
ا. ت: بلخشید حواسم نبود شروع کنید.
بعد یکی اومد گفت مدیر کارتون داره.
رفتیم پیشش.
مدیر: خب بچه ها فردا باید برین سفر کاری همراه خانم کیم.
کوک: چرا؟
تهیونگ: یکی زد به پای کوک و چپ چپ نگاش کرد
کوک: منظورم این بود که چرا سفر کاری؟
مدیر: اول برای عکاسی. بعدش تمرین دنس. بعدشم که میخوام ازتون تو این یک هفته خوب استراحت کنید.
همه اعضا و ا. ت: اکی
..........................
۱۰.۳k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.