دروغ به توان عشق پارت ۱۲
مامان گفت راستی مگه تو نباید الان کافه باشی گفتم : آه مامان آقای چوی لعنتی بهم تهمت زد که با مشتریا بد ترف میزنم بغضم قورت دادم بابا گفت : ناراحت نباش دخترم که مامان دستم گرفت کشید برد داخل اتاقش مامان گفت : دختر غم برک نگیر بیا ببین چه لباسی برات دوختم امیدوارم خوشتون بیاد دخترم گفتم : ممنونم مامان جونم تو خیلی خوبی
جونگ کوک ویو ) ا/ ت رسوندم دم خونش امروز که نشد آه دیدم لی دونگ زنگ زد
جونگ کوک : بله
لی دونگ : خب چخبر کارا چطور پیش میره ببینم تو که بهش نباختی باید شرطی که گذاشتم انجامش بدی و گرنه بهش میگم تو که اینو نمیخوای در هر صورت اون دختر وقتی بفهمه ازت متنفر میشه
جونگ کوک : خفه شو اشغال چقد میخوای که دست از رو سرم برداری
لی دونگ : یااااا تو منو چی فرض کردی بهرحال من بهش میگم تو نتونستی شرط که باختی انجام بدی
لعنتی بوق بوق بوق لعنتی قطع کرد من عاشقشم نمیخوام بفهمه آه
فردا ) ا/ ت ویو ) زنگ کلاس خورد رفتم داخل کلاس معلم آمد درس داد زنگ تفریح ..............
رفتم سالن غذا خوری برای خودم ام امروز دوکبوکی بود رفتم برای خودم غذا گرفتم آخ که چه گشنمه چه خوب که وقتی شکمت پر باشه ها غذا بهترین نعمته بیخیال مزخرفات چرت پرت ذهنم شدم رفتم نشستم سر یه میزی من که همیشه تنها بودم حالا اینم روش یهو
لایک حمایت کنید.
جونگ کوک ویو ) ا/ ت رسوندم دم خونش امروز که نشد آه دیدم لی دونگ زنگ زد
جونگ کوک : بله
لی دونگ : خب چخبر کارا چطور پیش میره ببینم تو که بهش نباختی باید شرطی که گذاشتم انجامش بدی و گرنه بهش میگم تو که اینو نمیخوای در هر صورت اون دختر وقتی بفهمه ازت متنفر میشه
جونگ کوک : خفه شو اشغال چقد میخوای که دست از رو سرم برداری
لی دونگ : یااااا تو منو چی فرض کردی بهرحال من بهش میگم تو نتونستی شرط که باختی انجام بدی
لعنتی بوق بوق بوق لعنتی قطع کرد من عاشقشم نمیخوام بفهمه آه
فردا ) ا/ ت ویو ) زنگ کلاس خورد رفتم داخل کلاس معلم آمد درس داد زنگ تفریح ..............
رفتم سالن غذا خوری برای خودم ام امروز دوکبوکی بود رفتم برای خودم غذا گرفتم آخ که چه گشنمه چه خوب که وقتی شکمت پر باشه ها غذا بهترین نعمته بیخیال مزخرفات چرت پرت ذهنم شدم رفتم نشستم سر یه میزی من که همیشه تنها بودم حالا اینم روش یهو
لایک حمایت کنید.
۲۹.۴k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.