پارت ۱۳
بیارمش اونو پیشه خودم بعد از اینکه رفت تو اتاقی که براش آماده کرده بودم یه نفسه راحتی کشیدم از اینکه برگشته خوشحال بودم ولی وقتی میفهمیدم اون به اجبار اومد اینجا همه ی امیدم رو از دست میدادم ترجیح دادم تا وقتی که ببخشم اینجا پیشه خودم بمونه تا ببینه من فقط از سره مستی باهاش خوابیدم و اگه حالم دسته خودم بود هیچ وقت همچین کاری با فرشتم نمی کردم
(ا/ت ویو):
توی اتاق نشسته بودم بازم بغضم گرفته بود تز من بعید بود بخوام انقدر گریه کنم ولی دیگه این چند روز عادت کرده بودم بهش آخه چرا چرا همچین کاری باهام کردی لعنتی که الان آوردیم اینجا ها(گریه) برام شام آورده بودن ولی فقط چند قاشق خوردم میل نداشتم بعدش هم رفتم با گوشیم عکساشون میدیدم هعی فکر می کردم قراره همیشه بدون دقدقه پیشش باشم خودش میگفت اجازه نمیدم کسی ناراحتت کنه ولی الان خودش باعث تمام زجه زدن ها و گریه های منه.
چند روز همینجوری گذشت که در آخر صبر جونگکوک به سر رسید و دنبال جوابش بود پس رفت دره اتاقه هانا رو زد
_تغ تغ تغ
+بیا تو
_هانا بیا بشین کارت دارم(سرش پایینه)
+بله
_اِم هانا ببین میدونی که ام چقدر دوست دارم نه من نمیتونم بجز بغل تو بخوابم اصلا نمی تونم بدون تو
(ا/ت ویو):
توی اتاق نشسته بودم بازم بغضم گرفته بود تز من بعید بود بخوام انقدر گریه کنم ولی دیگه این چند روز عادت کرده بودم بهش آخه چرا چرا همچین کاری باهام کردی لعنتی که الان آوردیم اینجا ها(گریه) برام شام آورده بودن ولی فقط چند قاشق خوردم میل نداشتم بعدش هم رفتم با گوشیم عکساشون میدیدم هعی فکر می کردم قراره همیشه بدون دقدقه پیشش باشم خودش میگفت اجازه نمیدم کسی ناراحتت کنه ولی الان خودش باعث تمام زجه زدن ها و گریه های منه.
چند روز همینجوری گذشت که در آخر صبر جونگکوک به سر رسید و دنبال جوابش بود پس رفت دره اتاقه هانا رو زد
_تغ تغ تغ
+بیا تو
_هانا بیا بشین کارت دارم(سرش پایینه)
+بله
_اِم هانا ببین میدونی که ام چقدر دوست دارم نه من نمیتونم بجز بغل تو بخوابم اصلا نمی تونم بدون تو
۵.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.