فیک جدید
گفته بودم تا ۱۰۰تایی نشیم فیک نمیزارم ولی الان با خدم گفتم من بی کارم فیک بنویسم چه بهتر پس حمایت فراموش نشه
بریم بگیم داستان از که قراره
خوب ا.ت وقتی بچه بود باباش قمار کرد و ا.ت رو باخت و ا.ت برده بزرگ ترین مافیای جهان شد یعنی پدر جونکوک آقای جئون اون موقع ا.ت ۲سالش بود آقای جعون گفت که تا وقتی ا.ت بچه به دردشون نمیخوره که هیچ تازه باید یکی بیاد پیش ا.ت بچه داری کنه پس وقتی ا.ت ۱۷ سالش شد میفرستینش پیش من تا برده من بشه الان نه و آقای جئون هم خودش یه پسر داشت که پسرش شیش سالش بود و اسمش جونکوک بود و مامان جونکوک مرده بود ولی جونکوک یه خواهر داشت که اون زمان خواهر جونکوک ده سالش بود و چهار سال از داداشش بزرگ تر بود و جونکوک خیلی ازش حرف شنوی داشت تازه اگر جونکوک کار بدی میکرد خواهرش تنبیهش میکرد و براش مثل مادر بود و جونکوک هم جا نشین باباش بود و قرار بود بزرگ ترین مافیای جهان بشه ولی ا.ت خواهر برادر نداشت و تک فرزند بود
شخصیت ا.ت
خیییلللللییییی کیوت و خخخخخخییییییللللللییییی دستوپاچلفتی بود و قدش یکم کوتاه بود خیلی لاغر و زریف بود پوستش خیلی سفید بود حتی با دشمنانش هم خوش رفتار بود خیلی مهربون بود و همیشه میخندید و زود ناراحت میشد و زود گریه میکرد ولی هیییچچچچ اصبانی نمیشد شاید هفت سالی یه بار اصبانی میشد ولی وقتی اصبانی میشد زمین میییلللررررزززید و همه فکر میکردن بچس چون لباسایی که میپوشید یکم بچه گونه بود و قدش یکم کوتاه بود و قیافش هم خیلی بچه گونه و کیوت بود و رفتارش هم که نگم براتون مثل بچه دو ساله ها بود
جونکوک
(خودتون جونکوک رو میشناسین)
خواهر ا.ت
اسمش . یونا
قدش بلنده و اندامش شبیه لیسا
و خیلییی خوشگل و خوشتیپه موهاشم لخته پایینش یکم موج داره و موهاش بلنده تا کمرش خیلی هم با هوشه و خیلی مهربونه و همیشه منتزره جونکوک یچیزی بگه که پاچه جونکوکو بگیره و جونکوکم خیلی
یونا رو دوست داره
کینگو
یکی از برده های جونکوک که بعدا رفیق ا.ت میشه و خخخیییللللییی خوشگله و خوش اندام و پوستش هم سفیده
(اسم این فیک رو عسش نوشته شده)
دوستون دارم خوشگلا امید وارم از این فیک خوشتون بیاد
بریم بگیم داستان از که قراره
خوب ا.ت وقتی بچه بود باباش قمار کرد و ا.ت رو باخت و ا.ت برده بزرگ ترین مافیای جهان شد یعنی پدر جونکوک آقای جئون اون موقع ا.ت ۲سالش بود آقای جعون گفت که تا وقتی ا.ت بچه به دردشون نمیخوره که هیچ تازه باید یکی بیاد پیش ا.ت بچه داری کنه پس وقتی ا.ت ۱۷ سالش شد میفرستینش پیش من تا برده من بشه الان نه و آقای جئون هم خودش یه پسر داشت که پسرش شیش سالش بود و اسمش جونکوک بود و مامان جونکوک مرده بود ولی جونکوک یه خواهر داشت که اون زمان خواهر جونکوک ده سالش بود و چهار سال از داداشش بزرگ تر بود و جونکوک خیلی ازش حرف شنوی داشت تازه اگر جونکوک کار بدی میکرد خواهرش تنبیهش میکرد و براش مثل مادر بود و جونکوک هم جا نشین باباش بود و قرار بود بزرگ ترین مافیای جهان بشه ولی ا.ت خواهر برادر نداشت و تک فرزند بود
شخصیت ا.ت
خیییلللللییییی کیوت و خخخخخخییییییللللللییییی دستوپاچلفتی بود و قدش یکم کوتاه بود خیلی لاغر و زریف بود پوستش خیلی سفید بود حتی با دشمنانش هم خوش رفتار بود خیلی مهربون بود و همیشه میخندید و زود ناراحت میشد و زود گریه میکرد ولی هیییچچچچ اصبانی نمیشد شاید هفت سالی یه بار اصبانی میشد ولی وقتی اصبانی میشد زمین میییلللررررزززید و همه فکر میکردن بچس چون لباسایی که میپوشید یکم بچه گونه بود و قدش یکم کوتاه بود و قیافش هم خیلی بچه گونه و کیوت بود و رفتارش هم که نگم براتون مثل بچه دو ساله ها بود
جونکوک
(خودتون جونکوک رو میشناسین)
خواهر ا.ت
اسمش . یونا
قدش بلنده و اندامش شبیه لیسا
و خیلییی خوشگل و خوشتیپه موهاشم لخته پایینش یکم موج داره و موهاش بلنده تا کمرش خیلی هم با هوشه و خیلی مهربونه و همیشه منتزره جونکوک یچیزی بگه که پاچه جونکوکو بگیره و جونکوکم خیلی
یونا رو دوست داره
کینگو
یکی از برده های جونکوک که بعدا رفیق ا.ت میشه و خخخیییللللییی خوشگله و خوش اندام و پوستش هم سفیده
(اسم این فیک رو عسش نوشته شده)
دوستون دارم خوشگلا امید وارم از این فیک خوشتون بیاد
۳.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.